ملخص الجهاز:
"با توجه به بافت سنتی جامعهی مردسالار ایران و این که«حاکمیت زندگی در همهی ابعاد سیاسی،نظامی،اجتماعی،فضایی و حتی عشقیاش در دست مردان است»1چندان دور از انتظار نیست که سینمای ایران،از همان درامهای عاشقانهی آغازین کوشیده باشد سلطهی یک جانبهی مردان بر زنان را تبلیغ کند.
اما زن روستایی زود گول میخورد؛معمولا غریبهای شهری یا پسر ارباب از او هتک حیثیت میکند،در شهر پایش به کافه و کاباره باز میشود و اگر هم صاحب موقعیت اجتماعی مناسبی شود- چون پرستار(معز الدیوان فکری،دختر چوپان 2331)زود آن را از دست میدهد،زیرا عاشقتر از آن است که بتواند از محبوبش دل بکند و آیندهای مستقل را برای خود پایهریزی کند.
او به صورت هدف عاشق جلوه میکند؛پس فیلم،داستان او نیست،قصهی مرد عاشقی است که فیلم،میزان شایستگیهایش را در عشق، یعنی در مرحلهی بحرانی زندگی،توصیف میکند در عاشقانه زن با پذیرش تکیهگه مردانه و استفاده از آن برای حل مشکلش،غیر از آن که هویت مستقل خود را به عنوان یک زن منکر میشود،خود را هم از صورت و هیئت انسانی خارج و بدل به شیئی کرده است که به راحتی در دست مردان فیلم،خرید و فروش میشود.
فیلمسازان آثار جدید به خوبی میدانند اگر قرار است ارزشها زنده بمانند،میباید راهی برای ورود آنها به زمانهی حاضر پیدا کنند گرچه گروهی هنوز معتقد باشند که «این قضیه نباید در سینما رخ دهد»7غافل از آن که«هر انسانی[و اصولا هرهنرمندی]،در هرشرایطی عکسالعمل خاص[خود را]دارد."