ملخص الجهاز:
"همین که آنها را،از راه«رفع»از تمامی آثار نقصان و محدودیت خالص گردانیدیم، آن گاه میتوانیم،در سومین پله،دوباره آنها را با افزودن شاخص نامتناهی در مورد خداوند به اثبات برسانیم،در این جا ذهن به فراسوی آن چه میتواند مستقیما تصویر یا به شکل مفهومی واضح معرفی کند راه میبرد؛و وقتی به وسیلهی آن چه افلاطون «بال»یا«ارس»روح مینامد-که مظور از آن همان گرایش قوی روح به سوی خیر و فهمپذیری کمل وجود است-به والاترین جایگاه رسید،آن گاه محتای مثبت کمالی را که به اثبات میرساند، بر مبنای قیاسی صعودی فرافکنی میکند تا نشان دهد که این کمال را باید در شکل نامتناهیاش در خداوند جست؛گرچه ذهن قادر به درک بیواسطه و واضح چگونگی و شکل این کمال نامتناهی نیست.
2. اعمال[این عروج]در هنر دینی حال این حرکت اساسی یا عروج ذهن به سوی خداوند را در قلمروی هنر دینی به کار میگیریم و اثر هنری چه گونه از طریق نمادهای محسوس ما را به فراسوی آنها یعنی نامتناهیای که به آن اشاره دارند،یا به عبارتی فراسوی تمامی صور و نمادها،سوق میدهد؟در ابتدا خاطرنشان میکنم که ساختار کلی این دو حرکت تا حد زیادی به یکدیگر شباهت دارد.
هنرمندان صاحب ذوق و قریحه به طرق گوناگونی میتوانند این مهم را به انجام رسانند که برخی از آنها خام و ساده و بدیهیاند،مانند قرار دادن پیکرهی انسان بر سکویی بلند به همراه هالهای از نور به دور سرش؛و برخی به شیوهای بسیار خلاقانه به وجو میآیند،قالبهای معمول را درهم میشکنند و بیننده را به سوی این نکته سوق میدهند که اثر هنری مورد نظر به فراسوی بعد ظاهری تجربهی معمول و روزمره اشاره دارد."