ملخص الجهاز:
"در پاسخ به این جدایی مرسوم بین فاعل شناسایی به عنوان داننده و متعلق شناسایی به عنوان د انسته شده،هایدگر بحث میکند که دانستن،یک نمونه از بودن در عالم است زیرا هم نزد دکارت و هم نزد ایدئالیستهای آلمانی، مسئله بنیادی وجودشناسی،همانا تاسیس وجودشناسی«من»و«شخص»یعنی فاعل شناسایی از طریق خودآگاهی متعین است.
باتوجه به اینکه این تفسیر،مخالف من محض یا فاعل شناسایی محض است،هایدگر معتقد است Dasein به عنوان بودن در عالم،هیچ تمایز آشکاری بین فاعل شناسایی و مجموعهای از اعیان پدید نمیآورد که شناخته شوند اما این مسئله نسبی است زیرا Dasein همیشه مشمول در عالم است؛یعنی به عنوان یک نسبت شیء انضمامی، فقط به عنوان بودن در عالم هست.
با این همه، این بدان معنی نیست که من با فاعل شناسایی، خودش در نظر به عنوان بودن در عالم،شکلی روزمره دارد زیرا تفسیر هر روز از خود،یک گرایش به فهمیدن خود در چهارچوب عالم-با هرچه که با آن ارتباط دارد-است؛ به عبارت دیگر،هر جا که Dasein خودش را وجود شناسانه ملاحظه میکند، Dasein خود را در نسبت با نوعی از بودن-که بهطور کلی بودن در عالم است-نمیتواند فهم کند و به همین دلیل است که هایدگر سعی میکند تمایز کارتزینها بین فاعل شناسایی و متعلق شناسایی را به وسیله تعریف ذاتی Dasein به عنوان«وجود»و«در هر مورد مال من» و«بودن در عالم»پیش ببرد.
هایدگر به گونهای پدیدارشناسانه،تاریخ و هستیشناسی را در چهارچوب فهماش از زمانمندی هستی، ویران میکند و پرسش از معنای وجود را-از لحاظ پدیدارشناختی و دازاین-و زمانمندی را -از لحاظ هرمنوتیکی و وجودی-مورد بررسی مجدد قرار میدهد و نسبت بین فاعل شناسایی و متعلق شناسایی،به عنوان نگاره (bild) ، دیدگاه و به عنوان تصویر تفسیر میشود."