خلاصة:
شاهنامه حکیم فردوسی، کتاب هویت فرهنگی ما ایرانیان با زبان استوار و سخن دلپذیر آنچنان در ادب فارسی ریشه دوانده که گویی رکن
اساسی در تجدید حیات آثار میباشد.
شاهنامه اگر چه داعیه عرفانی بودن ندارد اما در متون مهم عرفانی ما حضوری زنده و پویا دارد. نگاه عرفا همچون شعرا به شاهکار ادبی
فردوسی به گونهای است که تصور یک لحظه جدایی فرهنگ و سنن ایرانی را از دین و مذهب اسلامی به ذهن راه نمیدهد مولوی در
بهرهگیری از پهلوانان و اسامی و رسوم شاهنامه جای ویژهای را در میان عارفان برای خود بدست آورده است.
ملخص الجهاز:
1 ـ آن کو ز شیران شیر خورد او شیر باشد نیست مرد بسیار نقش آدمی دیدم که بود آن اژدها ص 52، غزل 10 ـ بیت 5 2 ـ عشق از سر قدوسیی همچون عصای موسیی تو اژدها را میخورد چون افکند موسی عصا ص 59، غزل 27 ـ بیت 10 3 ـ از آن سو که عصایی اژدها شد به دوزخ برد او فرعونیان را ص 86، غزل 100 ـ بیت 7 4 ـ افکند عصاش اژدها شد بگریخت چو دید اژدها را افکند و عصا ز کف بیفکن بگریخت چو دید اژدها را ص 95، غزل 123 ـ بیت 14 و 15 5 ـ پاره چوبی بدم و از کفت گشتهام ای موسی جان اژدها ص 144 ، غزل 255 ـ بیت 8 و این غزلها: غزل 458، غزل 531، غزل 551، غزل 699، غزل 732، غزل 840، غزل 909، غزل 1301، غزل 1502، غزل 1838، غزل 2039، غزل 2366، غزل 2371، غزل 2722، غزل 2902، ترجیعبند 28 (90)، ترجیع بند 43 (135) اسب - اسپ: نامی که امروزه این جانور در فارسی دارد، همان است که در چندین هزار سال پیش نزد آریاییها داشته.