خلاصة:
راههای حس، تجربه و عقل در شناخت، قبل از افلاطون در فلسفه یونان مطرح شده بود. افلاطون راههای وصول به شناخت را حس،
گمان، استدلال، تعقل و ارسطور صرفا عقل میدانست. مسلمانان با فلسفه یونان بیشتر از طریق مدارس رها، نصیبین، حران، جندی
شاپور و... توسط مترجمان سریانی با نوعی قبض آشنا شدند. ورود فلسفه به جهان اسلام موافقت و مخالفت و انتقادهایی را برانگیخت.
در میان منتقدین، عرفا و در میان عرفا، عینالقضاة که از زمره نوابغ عرفاست با توجه به تربیت مدرسی توانست حصول معرفت را از
طریق ذوق و بصیرت که پیش از او اجمالا مطرح شده بود تبیین و تفسیر کند. قاضی علاوه بر تعیین حد و مرز برای شناخت حسی و
عقلی به شناخت از طریق ذوق و بصیرت یا «طور وراء عقل» اعتقاد داشت او برای حس و تجربه و عقل در شناخت ساحت و خصایصی
و برای بصیرت یا ذوق و معرفت ویژگیهایی برشمرده و تفاوت و تشابه آنها را با یکدیگر و با وحی یا علم لدنی و جایگاه هر یک از آنها
را در شناخت و آفات هر یک از آنها را بیان نموده است.
ملخص الجهاز:
از اشارت قاضی در کتاب زبده و آثار دیگر پیداست که او نیز مانند بسیاری از بزرگان اسلاف خود در علوم رایج زمان خود مهارت داشت و آن را بزرگ میشمرد از این روست که میگوید: «از ممارست در علم عجایبی دیدم که با آنها، آن معانی را نه از تو و نه از اهل نظر غیر تو انکار نمیکنم (زبده، ص 87) بنابراین قاضی از عارفانی نیست که یکباره دفتر ازعلوم شسته و به ترک آنها گفته باشد و فقط به «دل اسپید چون برف» تکیه کند.
(همان، 159ـ158) به نظر قاضی چنین دانشی خاصّ پیغمبران نیست سالک هم اگر در سلوک به حقیقت تقوا دست یابد حتما چیزی را که نمیداند خدا به او میآموزاند در نظر او هر کس قرآن را بی واسطه از خدای بزرگ نیاموخته باشد از علمایی که قرآن از آنها با کریمه «و مایعقلها الا العالمون» (سوره عنکبوت 43) یاد میکند نیست (زبده، ص69) چنین است که ابزار کسب علم و معرفت متفاوت است یکی عقل است و دیگری بصیرت یا همان ذوق، قاضی به نظر خود، مکتوباتش را هم از بصیرت الهام گرفته که میگوید آن مطالب برای هر کس مفهوم نیست برای فهم آن سخنان غامض باید عالَمهایی در راه خدا طی کرد (نامهها، ج 3، ص 404 در همین مجلد ص 278، هم گوید «من از ذوق مینویسم نه از خوانده و شنوده.