خلاصة:
برهان حرکت از این جهت حائز اهمیت است که دو فیلسوف با دو مبنای متفاوت ورود و خروج متفاوتی به آن داشتهاند. برای ارسطو که بیشتر مبنای جهانشناختی داشته و دغدغههای کلامی فلاسفهی اسلامی را نداشته است این برهان یک روش صرفا محدود برای اثبات محرک اول است تا بتواند حرکت موجود در طبیعت را توجیه کند و در نظام علی و معلولی طبیعت وجود یک فاعل را اثبات کند. در حالیکه برای ملاصدرا با انگیزهها و دغدغههای کلامی و دینی همان برهان روشی برای اثبات خالق عالم و واجب الوجود و به عبارت دیگر خداوند هستی است که هم خالق است و هم مالک و رب العالمین. بنابراین رویکرد او به این بحث و برهان حرکت صرف نظر از ساختار برهان از حیث ورود و خروج کاملا متفاوت است. این نوع تطبیق و داوری که در این مقالهی صرفا تحلیلی آمده است در اغلب مسایل فلسفه قابل طرح است و تطور مسایل فلسفه از یونان تا جهان اسلام را نشان میدهد و میتواند اسلامی شدن فلسفه به دست فیلسوفان مسلمان را نشان دهد.
ملخص الجهاز:
"ولی طبق نظر ملاصدرا همهی این حرکتها حرکت واقعی نیست و تعریف او شامل این حرکتها نمیشود و در واقع این حرکتهای عرضی حرکت در حرکتاند نه خود حرکت چون او مثلا نقطهی D , C را پایان حرکت واقعی نمیداند، زیرا حتی زمانی که جسم A در نقطهی D ,C قرار میگیرد گرچه ساکن است ولی ثابت نیست بلکه در جوهر خود باز هم در حرکت است و لذا پایان حرکت موجود مجرد و رسیدن به آنجاست و در معنای وسیع حرکت که مبتنی بر امکان فقری است اصلا حرکت پایانی ندارد و رسیدن به نقطهی تجرد در واقع معنای خاصی از ثبات است؛ یعنی شیء متحرک قوهی مادی و ماهوی حرکت را ندارد ولی قوه وجودی برای حرکت را که همان نیاز وجودی است هنوز دارا میباشد.
از طرف دیگر چون چنین دغدغهای نداشت نمیتوانست از محرک اول یا حداکثر موجود ثابت غیر مادی بالاتر رود و واجب الوجود بالذاتی را اثبات نماید و این است که کار کسانی که میخواهند و یا حداقل این توقع را دارند که از برهان حرکت خدای فیلسوفان مسلمان را اثبات کنند کار معقولی نیست، چون این تقسیم توسط ابنسینا ابتکار شد و از آن پس یکی از ابزارهای بسیار نیرومند در حل برخی مشکلات عمدهی فیلسوفان خدا اندیش گردید، از جمله در حل مسئلهی فاعلیت خداوند و ربط ثابت و متغیر و مناط احتیاج معلول به علت و اثبات واجب الوجود بالذات که برهان صدیقین ابنسینا مبتنی بر این مسئله است و در واقع راز کشف این مسئله توسط ابنسینا همین بود که او میخواست خدای معبود و محبوب خود را تبیین نماید."