ملخص الجهاز:
"من هم با نکته یابی ذوق آمیز آقای راستگو درموسیقی کلام موافقم ولی چه کنم که بیت 3 و 5 اینغزل پیام واحدی است:گرو گذاشتن کالایی در خانۀخمار!و در بیت پنجم حافظ به تصریح میگوید که این«رخت»گرو دلق یا خرقه است: {Sداشتتم دلقی و صد عیب مرا میپوشید#خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماندS}پس این چه اصراری است که نام و جنس این«رخت»گرو نهاده را نشناسیم و«رخت»را دو بار در یک&%02314AMKG023G% بیت تکرار کنیم؟ {S(24)قند آمیخته با گل نه دوای دل ماست#بوسهای چند دآمیز به دشنامی چندS}«دوا»چون با«دل»هماغازی زیبایی دارد،گویا از«علاج»ق،خ،س بهتر باشد.
مصحح محترم حتمااین دو بیت را هم در دیوان خواجه خواندهاند: {Sدلا مباش چنین هرزه گرد و هر جایی#که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرودS}{Sتا دل هرزه گرد من رفت به چنین زلف او#ز این سفر دراز خود عزم وطن نمیکندS}{S(33)به هوای لب شیرین دهنان چند کنی#جوهر روح به یاقوت مذاب آلودهS}«به هوای»با«در هوای»س چندان تفاوتی ندارد.
سابقۀ«بحرعشق-بحر الوداد»را هم در شعر حافظ داریم: {Sآشنایان ره عشق در این بحر عمیق#غرقه گشتند و نگشتند و به آب آلودهS}{Sکه همچون مت ببوتن دل و ای راه#طریق العشق فی بحرالودادS}نمونۀ دیگر که از حسن اتفاق با بیت مورد بحث،قرینههای لفظی و معنوی دارد: {Sقیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق#چو شبنمی است که بر بحر میکشد رقمیS}به گمان من،حافظ در سرودن بیت(40)به«وادیاستغنا»ی منطق الطیر عطار نظر داشته است کهمیفرماید: {Sبعد از این وادی استغنا بود#نه در او دعوی و نه معنی بودS}{Sمیزند از بی نیازی صرصری#میزند بر هم به یک دم کشوریS}{Sهفت دریا یک ثمر اینجا بود#هفت اخگر یک شرر اینجا بودS}{Sگر در این دریا هزاران جان فتاد#شبنمی در بحر بیپایان فتادS}(به تصویر صفحه مراجعه شود)بنابراین،من بنده ضبط ق(دریا)را ترجیح میدهد."