ملخص الجهاز:
به مناسبت انتشار آخرین کتابش گفت و گویی با او انجام دادهایم که میخوانید: *آقای صلاحی،ضمن تشکر از شما که این دعوت را پذیرفتید،بفرمایید آیا آثار گردآمده در کتاب از گلستان من ببر ورقی شامل تمام طنزهای داستانی شما بین سالهای 71 تا 78 است یا آنها را گزینش کردهاید؟ *والله،گزینش به آن صورت نبوده است.
اتفاقا یکی از سؤالهای من در همین مورد است که آیا شما رمان طنز هم مینویسد؟ *بله،یک رمان کوتاهی است در حدود 140 صفحه که سالها قبل،در آن سالها که چاپ کتاب واقعا در تنگنا قرار گرفت و مشکلات چاپ کتاب قابل پیشبینی نبود،این کتاب در خارج از کشور چاپ شد.
خواه ناخواه میآید،شعرهای جدی من هم اگر دقیقا موشکافی بشود،رگههایی از طنز دارد منتها چون این شعرها توأم با همدردی است رگههای طنزش دیده نمیشود.
آیا شما در هنر به نظریه شباهتهای ناگزیر معتقد هستید؟چون داستان«عفت عمومی»پیش از این دستمایهء طنز همین نویسنده نیز بوده است؟ *حالا من حضور ذهن نداردم و یادم نمیآید،ولی هیچ بعید نیست که آدم پس از نوشتن اثری متوجه بشود که نوشتهء دیگری رویش تأثیر گذاشته باشد.
حتی در یک مصاحبهای گفته است که یک موقعی من داستان مینوشتم و در آن طنز میآوردم و حالا سعی میکنم که طنزی بنویسم که جنبهء داستانی داشته باشد.
انصاری با این که مترجم بسیار توانایی است و جنگ و صلح تولستوی را به زبان فارسی ترجمه کرد ولی لحن این اثر گوگول را پیدا نکرد.
نظر خود شما چیست؟ *این داستان چون فصل اول یک رمان است و آن رمان در اینجا چاپ نشده و دنباله دارد،در ادامه این داستان،«گل»محور رمان قرار میگیرد و بعد ماجراها پیش میآید،و خواننده تا آخر کشیده میشود.