ملخص الجهاز:
"شاید درستر آن باشد که سهم یک محقق در رشتهء خود و میزان مشارکتش عمدتا براساس تعداد مقالات و کتابهای که به چاپ رسانده است ارزیابی شود،اما اطلاعات موجود نشان میدهد که به هیچوجه نمیتوان ارزش یک محقق را برای سازمان یا مؤسسهای که در آن کار میکند صرفا برحسب این ضوابط مورد سنجش قرار داد.
استفاده از ضابطهء ارجاع مشکلات دیگری نیز دارد که (29)در حالت کلی عبارت است از: 1-معمولا کارهایی که خیلی اهمیت دارند به سرعت جز و دانش همگانی میشوند و در مقالات دیگر مورد استناد و استفاده قرار میگیرند بدون اینکه نامشان ذکر شود؛2-نقل قول ممکن است جنبهء انتقادی داشته باشد نه تأییدی؛3-حوزههای علمی مختلف، گستردهء متفاوتی دارند و این به خودی خود مبین آن است که مقالههای مربوط به رشتههای مختلف به دلیل همین تفتوت به یک اندازه مورد ارجاع قرار نمیگیرد؛4-اهمیت و ارزش یک کار علمی همیشه در زمان خودش به رسمیت شناخته نمیشود و مورد تأیید قرار نمیگیرد و 5-اعتبار ناشی از ارجاع تنها به نویسندهء ارشد تعلق میگیرد.
در نوشتههای مربوط به اندازهگیری عملکرد علمی سؤالات بدون پاسخ زیادی وجود دارد؛از جمله اینکه:1-در تعیین بازده مکتوب،آیا اندازهگیری موقعیت نویسنده ارزشی دارد؟و اگر چنین است چه وزنی باید به آن داد؟2-بهترین راه اندازهگیری کیفیت کار یک محقق کدام است و چه رابطهای بین کمیت و کیفیت وجود دارد؟ 3-شمارش ارجاعها چه ارزشی دارد و چگونه با کیفیت و کمیت (هر دو)بازده ارتباط پیدا میکند؟خلاقیت و اصالت کار یک محقق چگونه با سنجههای دیگر ارتباط پیدا میکند؟ در روند ارزیابی پژوهش برمبنای ضابطهء عملکرد علمی،معلوم شده است باید در مورد ماهیت و اهمیت کار محقق برای مؤسسهای که در آن کار میکند و بهطور کلی برای جامعهء علمی،تحقیقات بیشتر و عمیقیتری به عمل آید."