ملخص الجهاز:
گفتیم که ما منتقد ادبیات داستانی به معنای واقعی خودنداشتهایم،از جمله دلایلی که برای این کمبود میتوان ارائه داد ایناست که ما از لحاظ داشتن جامعه شناس و فیلسوف و متفکر بسیار&%05408AMKG054G% فقیر بودهایم،پژوهشهای جامعه شناختی نداشتهایم و اینها خودپشتوانۀ نقد ادبی هر کشوری است.
به خلاف معنای روزمره،نقد صرفا به معنای«خطا یابی»نیست،بسیاری از فعالیتهای نقد ادبی مدرن(به ویژه از نوع آکادمیک)بر اینفرضیه استوار است که آثاری که مورد بحث قرار میگیرد،به طورکلی آثاری ارزشمند است؛از این رو،کار قضاوت و تحلیل تا حدودیمیان بازار کتاب(که در آن مثلا پرسیده میشود آیا اثر به خریدنشمیارزد یا نه)و جنبۀ آموزشی آن(که در آن مثلا میپرسند چرا اینکتاب خوب است؟)تقسیم شده است.
با توجه به مطالب گفتهشده،اکنون راه و روشهای موجود در نقدادبی منتقدان پیش از انقلاب را به اختصار بررسی میکنیم: قد معرفی کننده این نوع نقد که غالبا مختصر است و بررسی کوتاهی از اثر ارائهمیدهد،به قصد معرفی آثار ادبی به خوانندگان نوشته میشود و فاقدتلحیل ژرف و اساسی است.
دربارۀ این رمان،نقدهای روان شناختی فراوانی نوشته شده است که(به تصویر صفحه مراجعه شود)صفدر تقی زاده از آن میان کتاب صادق هدایت و ورانکاوی آثارش اثر محمد ابراهیمشریعتمداری،استاد دانشگاه تهران،جایگاه برجستهای دارد.
بنده در اینجا مناسب میدانم که ترجمه نقدی را که منتقدمعروف امریکایی ملکوم کاولی دربارۀ کتاب نامههایی در بابادبیات و سیاست اثر ادموند ویلسون نوشته است برای شما بخوانمتا هم برای نقدنویسی درست،الگویی ارائه دهم و هم توجه شما را بهاین نکته معطوف کنم که منتقدان خارجی تا چه حد خود را بهحکمت و معرفتهای بشری مجهز میکنند و تا پایان عمر دست ازمطالعه و دانش اندوزی برنمیکشند.