ملخص الجهاز:
"اصل و نسب معروفترین این حکیمان به طبیبان ایرانی میرسد که در دورهء صفویه به هندوستان تبعید شده بودند و نقشی اساسی،نه تنها در زنده نگاه داشتن سنت آموزش و اجرای طب اسلامی داشتند بلکه-زبان فارسی زبان رایج دربار مغول-را نیز بهعنوان زبان طب اسلامی هند به کار بردند.
از دورهء پادشاهان مغول در هند تا اوایل قرن حاضر در شکلگیری شخصیت مهمترین حکیمان در هند،خصوصیاتی اساسی وجود دارد که به آنها اشاره میکنیم: الف-ایشان از خانوادهء طبیب بودند و به نوبه خود میبایست طبیبان دیگری پرورش دهند:در سیستم طب اسلامی،مؤسسهء علمی خاصی برای تعلیم و تربیت پزشک وجود نداشت،چنانکه در دورهء ابن سینا نیز شخصی که میخواست پزشک شود، طبابت را از پدر و یا شخص دیگری که مسلط بر علم طب بود میآموخت.
12 با اینکه در آکادمی دوباند زبان اردو ترجیح داده میشد و حتی مذهبیون به آن زبان باهم به صحبت مینشستند،13مسلمانان اشرافی که حکیم هم جزو آنها بود کماکان خود را به فرهنگ مغول و زبان فارسی وابسته میدانستند و بهخصوص در پایتخت، دهلی،«جنتلمن»مسلمان قرن نوزده به خاطر داشتن فرهنگ گستردهء ادبی،علاقهمندی به اصطلاحات اجتماعی و مراجعه به طبیبانی که طب یونانی را به کار میبستند،از دیگران تشخیص داده میشد.
اما فعالیتهای علمی کماکان به زبان فارسی بود:حکیم عبد العزیز پایهگذار یکی از مدارسی که در بالا به آن اشاره شد،در سال 1888 هنوز در مورد ترکیبات دارویی بهزبان فارسی رساله مینوشت18و حکیم فتح الله گیلانی کتاب قانون ابن سینا را در سال 1889 به فارسی ترجمه میکرد؛19در همین زمان دستنوشتههای حکمای«دورهء طلایی»مغول هند به چاپ میرسید که بهعنوان نمونه میتوانیم از رسالههای حکیم علوی خان نام ببریم."