ملخص الجهاز:
پس اگر بگوییم که معنا و ماهیّت یک اثر هنری/ادبی درنیّت اصلی آفرینندۀ آن نهفته است،و اگر بپذیریم که برخی از نیّتهاناخودآگاه هستند و فقط نشانههای نمادین در اثر باقی میگذارند،واگر نقد و تفسیر راستین هنر و ادبیات نیازمند بازسازی نیّت آفرینندۀآن باشد،بنابراین اینگونه نقد و تفسیر تنها با کشف و تجزیه و تحلیلانگیزهها،نیّات،خواستها،و آرزوهای آگاه و ناخودآگاه آفریننده،درلحظههای آغازین آفرینش اثر،میسر خواهد بود.
نظریههایمتفاوت و متعدد مکتبهای پس-مدرن همه بر این بنیاد هستند کهماهیت و معنای یک اثر هنری/ادبی را نه در نیت آغازین آفریننده ونه در جنبههای ویژۀ خود اثر که تنها در واکنش ودریافت بیننده/خوانندهآن میتوان جستجو کرد زیرا تنها راه شناخت یک اثر در واقع مشاهده/مطالعه آن است.
اهمیت و اعتبار نظریۀ ویلبر در این است که بر اساس آن تمامنظریههای دیگری که در پیش به آنها اشاره شد به جای خود درستو معتبر هستند،زیرا هر یک از آنها به متن خاصی اشاره میکند کهجزیی از کلهای بیشماریست که موجودیت یک اثر هنری یا ادبیرا شکل میدهند.
بر اساس این مفهوم،تمانظریههایی که در پیش به آنها اشاره شد-از جنبۀ تقلیدی هنر گرفتهتا ساختشکنی پس-مدرن و همۀ نظریههای بینابینی این دو-همهدر جای خود معتبرند،منتها هر یک تنها جزیی از ماهیت و معنای هنرو ادبیات را توجیه میکند نه کل آن را.
به کلام آخر،تفسیر و نقد راستین یک اثر هنری یا ادبی مستلزمکشف و شناخت ماهیّت و معنای آن اثر است بر بنیاد تجزیه و تحلیلچندبعدی متنهای متفاوتی که در زمینۀ آنها هنر و ادبیات-در(به تصویر صفحه مراجعه شود) هنرمند و نویسنده،در خود اثر،در بیننده و خواننده،و به طور کلی درجهان-هستی میپذیرند.