ملخص الجهاز:
"همچنین با ارائهی نمونههای مختلف نشان داده خواهد شد که دلالتگری نیز یا به واسطهی نهادینه شدن و به عبارتی«فرهنگی شدن»گونه یا متن موسیقایی خاصی انجام میپذیرد،یا نتیجهی همنشینی وجود یا لایههای متنی دیگری چون کلام،حرکت و تصویر،و یا حتی سازههای گفتمانی دیگر(یعنی بافت)آهنگساز و مخاطب است.
معنی چه درونزبانی و در سطح واژه و جمله در نظر گرفته شود،چه در ارتباط زبان با بیرون از خود-بافت موقعیتی،سازندهی متن،تفسیرکنندهی متن و یا بافت کلان اجتماعی و فرهنگی-به هر تقدیر هنگامی که در یک رخداد زبانی یا به تعبیری در گفتمانی خاص مورد استفاده قرار گیرد،معنی«مشخص»است؛همچنین در مورد رابطهی دال و مدلول توافقی جمعی و اجماعی،هرچند به شکلی محدود،وجود دارد.
همچنین و ناگزیر جامعهای زبانی-هرچند کوچک و هرچند کوتاه-باید به نوعی در مورد این معنی اتفاق نظر داشته باشند وگرنه در سطح تنها یک فرد خاص نمیتوان زبان به مفهوم نظامی ارتباطی را در نظر گرفت-حتی صحبتهای یک فرد با خود نیز تابع شرایط نظام زبانی و ارتباطیای است که در آن،و براساس آن زندگی میکند.
59 به هر تقدیر به نظر میرسد سوئین معتقد است معنا-خواه معنی زبان خواه معنای موسیقایی- به واسطهی تجربه و از طریق تداعی آموخته میشود و نقش فرهنگ در این میان بسیار مهم است.
از اینها گذشته،ارجاعات بینامتنی متن موسیقی به متنهای دیگری که در بافت بلا فصل آن حضور ندارند نیز جای بحث بسیاری دارد و به نظر میرسد هم معنای زیادی به متن موسیقایی منتقل میکند و هم گسترهی معنایی را به نوعی از یکسو،در قلمرویی خاص محدود میکند و از سوی دیگر،به سویی خاص سوق میدهد و موجبات بسط و گسترش آن را فراهم میآورد."