ملخص الجهاز:
"روزگاری عشق با ما همنوایی داشت آه ناخدای ما ره و رسمی خدایی داشت آه روز ماهان بوی عطر خوب سنگر داشتند نیمه شبها لحظههامان بوی کوثر داشتند شب که میشد از دعاهامان شقایق میچکید از دل آیینهها مردان عاشق میچکید روی لبها ذکر«یا رب»یا ربی میکاشتیم در دل و جان یک سبد،آیینه،قرآن داشتیم دیده بودیم عشق«یا هو»میزد و«حق»میسرود مثل منصور بزرگ دل«انا الحق»میسرود دیده بودیم عشق روی«دار»ها گل میکند شب«جنون»میآید و مشق«تغزل»میکند دیده بودم رایت حق را به دوش مردها نالههای نینوا را در خروش مردها «کاظمی»گفتم،خدایا روح من آتش گرفت یوسفی با زخمهای پیرهن آتش گرفت «کاظمی»گفتم وجودم غرق عشق و آه شد شعرهایم هم صدای حسرتی جانکاه شد حضرت بالا بلند عشق!بیتابم مکن من که خود شرمنده هستم بیش از این آبم مکن بر من دل خسته امشب لحظهای باران کجاست؟ شعلهای در تار و پود روح بیسامان کجاست؟ یاریام کن نازنینا!بار دیگر گل کنم در شب چشم تو صدها بار دیگر گل کنم یاریام کن تا بگویم از غم پنهان او تا بگویم دفتری از عشق بیپایان او یاریام کن«درد»اینجا روبهرویم مانده است نغمههای سینهسوزی در گلویم مانده است نی بنال،امشب گلوهامان نیستان میشود عشقبازی کن که کار عشق آسان میشود ای دخیل چشم مستت،حلقه گیسوی من روی بر سمت نگاهت،سجدهء ابروی من یاد آن شب،آن شب زیبا و نورانی به خیر یاد آن آیینه و آیینهگردانی به خیر من اگر عاجز ز وصف آن شبم معذور دار عاجز از وصف چنان تاب و تبم معذور دار بهتر آن باشد به قولی رمز و راز دلبران گفته آید در حدیثی از زبان دیگران (به تصویر صفحه مراجعه شود)"