ملخص الجهاز:
"اما آن غریزهی بدوی و در دور دست ضمیر آدمی پنهان کدام است؟ مولوی در دفتر سوم از کتاب«مثنوی معنوی»چند بیت دارد به این شکل: از جمادی مردم و نامی شدم وزنما مردم ز حیوان سر زدم مردم از حیوانی و آدم شدم پس چه ترسم کی ز مردن کم شوم حملهی دیگر بمیرم از بشر تا بر آرم از ملائک بال و پر حالا چه از دیدگاه عارفانهی ملوی و چه از دیدگاه پروسهی تکامل حیات از نظر علمی در تک سلولیها تا عالیترین نوع ماده یعنی قشر خاکستری مغز من و شما،انسان،بخشی از خصایص آن روند تکاملی را با خود به مدنیت فعلیاش آورده است اما مدفون در زیر لایههای متعدد روابط انسانی حالا اگر شاعری ناخودآگاه بتواند«فلاش بک»بزند به آن ماقبل و صفتی را برای بیان حالت فعلی خود در متن بیاورد،نشان از بیشائبهگی و خلوص در شعر سرایی دارد."