خلاصة:
در حوزه مطالعات قرآنی، بررسی واژگان دخیل معمولا با دو دشواری اصلی همراه است. نخست: محققان در بررسی این واژه ها، به مواردی بر می خورند که ریشه و معنای دقیق آنها برای متقدم ترین لغویان معلوم نیست. بنابراین، هم فهم آیات مشتمل بر این واژه ها با ابهامات لغوی همراه است، هم این سردرگمی لغویان متقدم، پیگیری ریشه اصلی واژه را دشوارتر می سازد. دوم، در توضیح این واژه ها عموما تعداد قابل توجهی روایات تفسیری وجود داردکه توضیحاتی تاویلی و مصداقی ـ و در موارد اندکی، توضیحات لغوی ـ درباره این واژه ها به دست می دهند. این دسته از روایات به سبب اساس و صبغه تاویلی غیر زبان شناختی شان، نه تنها به کار معناشناسی واژگان دخیل نمی آیند، بلکه فهم خود آنها و کشف ارتباط مصداق های تاویلی مطرح شده در آنها با معنای لغوی واژگان، مستلزم آگاهی به معنای دقیق واژه دخیل است. با این وصف، اگر این روایات را در کنار آیات قرآنی مشتمل بر واژه های دخیل به عنوان بخشی از متون مقدس یا ماثور به حساب آوریم، فهم دقیق آنها در گرو مطالعات زبان شناختی در باب ریشه و معنای واژه های دخیل است. در این نوشتار«سجیل» از واژگان دخیلی است که ریشه های مختلفی برای آن پیشنهاد شده و روایات تفسیری مختلفی در توضیح آن وجود دارد. دستیابی به فهم دقیقی از این واژه در درجه نخست مستلزم تحلیل و نقادی ریشه یابی های زبان شناسان است. با تحلیل این ریشه یابی ها ابتدا معلوم می گردد که مناسب ترین ریشه پیشنهادی، ریشه فارسی است. ضمنا نشان داده می شود که پذیرش هر ریشه و معنای متناسب با آن چگونه بر فهم ما از روایات تفسیری و قبول یا رد آنها تاثیر می گذارد.
In the domain of studies related to the Holy Quran، a survey of the intermingled words usually faces two major difficulties. First; researchers face cases where the derivation and precise meaning of the words in their prior used cases is not clearly known. Therefore، the comprehension of verses including such words faces ambiguities and finding the actual root of these words becomes more difficult. And second; in the explanation of such words there are generally lots of interpretative narrations leading to referential، paraphrased، and in some rare instances، literal explanations. These group of narratives and versions do not contribute to the semantics of these words due to their non-linguistic features، but also understanding them and discovering their relation to the mentioned interpretative and paraphrased instances demands knowing the precise and actual meaning of the regarding word. In this situation، if we regard these narratives alongside the verses of Quran، including the contributing words as part of the sacred texts، the actual comprehension of them within the field of linguistics becomes related to the root and the meaning of the contributing words. Such studies on the root and meaning of the contributing words can take place following two processes: 1. the correspondence of root and the meaning of the word according to the text and textual implications in the Quran. 2. The justification and expression of the words’ linguistic courses from the origin language to Arabic.
This essay intends to survey one of such words as a sample. The word “segil” is one of these contributing and key words which has faced many derivations and a variety of interpretative narrations are provided for it. A precise comprehension of this word initially demands the analysis and criticism of linguistics regarding the root; especially in the two mentioned criteria. Through an analysis of these derivations، it initially becomes clear that the most suitable suggested root is a Persian root. At the same time it is revealed that in what manners the acceptance of any root and its related suitable meaning influences our understanding of the interpretative narratives and whether we accept or reject them.
ملخص الجهاز:
ابهامهای تاریخی و روایی گذشته از رهنمونیها و قرینههای متنی قرآنی در روشنتر شدن معنای سجیل، هنوز دو دشواری درباره این واژه باقی است: ـ تفحصی در متون معاصر پیامبر اسلام(ص) و متقدمترین کتب لغت نشان میدهد که ظاهرا واژه «سجیل» به این صورت در زمان نزول قرآن شناخته شده و متداول نبوده است (در این باره مراجعه کنید به ادامه همین مقاله، بخش 3).
در اکثر روایات تفسیری، از سجیل به سه مفهوم عمده تعبیر شده است: ـ «دریایی عمیق و معلق در هوا» با روایتی از عکرمه (طبرسی،1994، ج 5: 285 و رازی،1404، ج 3: 90) ـ «آسمان دنیا که خداوند از آنجا بر سر اقوام گناهکار عذاب فرو میفرستد» با روایتی ازابن زید (طبری، بیتا، ج 12: 57 و طبرسی 1994: ج 5: 285 و رازی، 1404، ج 3: 90 فخررازی، 1938، 18: 38؛ سیوطی، بی تا، ج3: 345) ـ «یک کوه خاص و احتمالا آسمانی که مصداق تعبیر قرآنی «فیصیب بها من جبال فیها من برد ( سوره نور، آیه 43)» است» با روایتی از ابن عباس و سعیدبن جبیر (فخررازی، 1938، ج 18: 38 و طبرسی، 1994، ج 5: 285) روشن است که اطلاعات فعلی ما از دلالتهای قرآن به کار فهم این روایات و رابطه این مصداقها با معنای «گل» نمیآید.
(مصطفوی، 1360، ج5و 6؛ احمدرضا، 1959، ج3: 110-109؛ ابن منظور، همانجا) برخی از مفسران این اشتقاق را برای معنای سجیل برگزیده و وصف «منضود» (لایه لایه و فشرده) را مؤید این معنا گرفتهاند و آیه قرآنی را به این صورت فهم کرده اند که سنگهایی پی در پی بر سر آن اقوام افکنده شده است (زمخشری، بیتا، ج 2 :42؛ قرشی، 1368، ج 3: 234).