ملخص الجهاز:
"پیشینۀ این کتاب مقدس،در چندین متن پهلوی ذکر شده است که چکیدۀ آن بدین قرار است: بیست و یک نسک(دفتر)اوستا را که کلام اهورمزد است،زردشت برای ویشتاسپ شاه آورد.
یشت سیزدهم(با یکصد و پنجاه و هشت بند)در ستایش فروشیها و شامل دو بخش است:بندهای یکم تا هشتاد و چهارم فروشیها را میستاید با معرفی آنها به عنوان عوامل آفرینش که ازآغاز شاهد آن بودهاند و بعدا هم نگاهبان آناند(این عبارتها تنها عناصر شناختهشدۀگیهانشناسی باستانی دین مزدایی است)،و به عنوان پشتیبانان در نبرد و نیز تقسیمکنندگان آبدر سرزمینشان.
طی نیمۀ دوم سدۀ نوزدهم،پژوهشهای اوستایی جدیتی خاص یافت و درگیر مجادلهایخصمانه میان دو گروه شد:یکی مکتب«سنتی»و در رأس آن پژوهشگرانی چون اشپیگل ودارمستتر که معتقد بودند اوستا را فقط به کمک تفسیر پهلوی اصلی میتوان شرح داد و دیگری پیروان مکتب«ودایی»که مشهورترین آنها کارل فردریش گلدنر بود.
این مکتب شکاک نسبتبه تفسیر،هیچ راهنمای اوستایی را معتبرتر از تفسیر ساینه برریگ ودا نمیدانست و معتقد بود کهبهترین رویکرد به معنای راستین اوستا رویکردی ریشهشناختی است که برای این کار آثار وداییمواد فراوانی به دست میدهد.
این ارزیابی تفسیر پهلوی از آن زمان به بعد تغییری نکرده است؛این کار برای درکوندیداد و برخی قطعات نظیر نیرنگستان لازم،ولی برای یسنا و متنهایی چون ویشتاسپ یشتبه کلی فاقد ارزش است.
پژوهشگران آن نسل آثاری ماندگار در زمینۀ ریشهشناسی زباناوستایی به جا گذاشتند که هنوز هم ارزش آنها فرو نکاسته است:ترجمۀ دارمستتر(1893-1892 م)متن انتقادی گلدنر(1896-1889 م)که بر اساس تجزیه و تحلیل بیش از یکصدو بیست دستنویس بود،شرح دستور اوستایی در eigololihP nehcsinarI red ssirdnurG (1896) و (1904)hcubretr?oW ehcsinaritlA هردو از بارتلمه را باید نام برد."