خلاصة:
نویسنده میکوشد با استخراج و دستهبندی واژههای نو ساخت اخوان در دو حوزهی دستوری اسمها و صفتهای مشتق،مرکب و مشتق-مرکب،به تحلیل و نتیجهگیری بپردازد.
ملخص الجهاز:
"نمونههای واژگان بدیع و برساختهی اخوان ثالث و کاربرد آنان در کل اشعار نیماییاش:«از این اوستا»«کتیبه» فتاده تخته سنگ آن سویتر،انگار کوهی بود و ما این سو نشسته،خسته انبوهی (ص 9) و رفتیم و خزان رفتیم تا جایی که تخته سنگ آنجا بود (ص 11)«قصهی شهر سنگستان» یکی آواره مردست این پریشان گرد (ص 19) از اینجا نام او شد شهریار شهر سنگستان (ص 20) پریشان روز مسکین تیغ در دستش میان سنگها میگشت (ص 20) کنون ننگ آشیانی نفرتآبادست،سوگش سور (ص 21)«مرد و مرکب»روز رفت و شب فراز آمد گوهرآجین کبود پیر باز آمدکه شما خوابید،ما بیدار خرم و آسودهتان خفتار (ص 26) ثقبهزار،آن پاره انبان مزیحش را فراز آورد (ص 27) گامخواره جادهی هموار بر زمین خوابیده بود آرام و آسوده (ص 29) مرد و مرکب گرم رفتن لیک، ماندگی نپذیر، خستگی نشناس (ص 30) با فروغی چون دروغی که ش نخواهد کرد باور،هیچ قصه باره سادهدل کودک (ص 31) همچو شبهای دگر دشنام باران کرده هستی را (ص 33) ما بیابان مرگ راهی که بر آن پویند از شهری به دیگر شهر (ص 33) مرد و مرکب رمکنان،پسپس گریزان، لفج و لبخایان،سایه هم زان گونه پیش آبان (ص 38)«آنگاه پس از تندر» دیگر کدام از جان گذشته زیر این خونبار، این هر دم افزونبار، شطرنج خواهد باخت (ص 47)«صبح» زبس با صدهزاران کوه میخش کردهای ستوار نه میافتد نه میخیزد«نماز» مست بودم،مست سرنشناس،پانشناس برگکی کندم از نهال گردوی نزدیک (ص 77) شبنمآجین سبز فرش باغ هم گسترده سجاده (ص 78)«پیوندها و باغ» هرچه هر ابر خشم از اشک نفرت باد آبستن همچو ابر حسرت خاموشبار من (ص 94)«ناگه غروب کدامین ستاره؟» با آنکه شب شهر را دیرگاهیست با ابرها و نفس دودهایش تاریک و سرد و مهآلود کرده است (ص 97)«آخر شاهنامه»«میراث» یادگاری ژنده پیر از روزگارانی غبارآلود مانده میراث از نیاکانم مرا این روزگارآلود (ص 33) در نبان درفشانش کلک شیرین سلک میلرزید (ص 34)«ما،من،ما» او لحظهی فرار جادویی او جاودانه جاودان تاب است(ص 45) مثل نگاه غمگنانهی ما (ص 46)«غزل 2» برگکی مغرور و باداورده را ماند (ص 48) پرسد از خود کاین چه حیرت بار افسونی است؟«بازگشت زاغان» هزار همسفر و هم صدای تنگ جبین (ص 58)«طلوع» وز دلکهاشان غمان تا جاودان مهجور (ص 69) زانتظاری اضطرابآلود و طفلانه (ص 70) شعلهور خونبوتهی مرجانی خورشید (ص 71)«غزل 3»آنجا بگو تا ستارهست که شب فروز تو خوشید پارهست؟ (ص 75)«آخر شاهنامه»پایتخت این کجآئین قرن دیوانه پایتخت این دژآئین قرن پرآشوب (ص 80) قرن شکلکچهر (ص 80) تا که هیچستان نه توی فراخ این غبارآلود بیغم را نیک بگشاییم (ص 84) کاندران با فضلهی موهوم مرغ دورپروازی..."