خلاصة:
بعضی واژههای زبان به مرور زمان تغییر معنایی پیدا میکنند، تعدادی از آنها از بین میروند و متروک میشوند و تعدادی دیگر بنا به ضرورت رایج میشوند.
از جمله،واژهی«هیچ»در متون نظم و نثر گذشته،هم بار مفهومی مثبت به معنای«اندکی»،«کمی»، «باری»،«چیزی»و...و هم بار معنایی منفی مثل کاربرد امروزهاش داشته است.این واژه، به مرور زمان بار معنایی مثبت خویش را از دست داده است و امروزه فقط در معنای منفی به کار میرود.دانستن تغییرات معنایی واژهی«هیچ»در گذر زمان،سبب میشود که مفهوم بسیاری از عبارات متون نظم و نثر گذشته بهتر درک شوند.
ملخص الجهاز:
"کلید واژهها هیچ،فعل مثبت، فعل منفی،هیچکاره،هیچ داشتن رسول کردی، کارشناس ارشد زبان و ادب فارسی نگارنده،بر آن شده است که کاربرد واژهی «هیچ»را،با معنی مثبت آن،در متون نظم و نثر گذشته،از جمله در عبارت«احمق کسی که نعمت دنیا را به هیچ شمرد»بررسی کند.
) *** -وقتی سهراب مجروح میشود، رستم از کیکاووس،درخواست نوشدارو میکند:گرت هیچ باد است کردار من یکی رنجه کن دل به تیمار من از آن نوش دارو که در گنج توست کجا خستگان را کند تن درست به نزدیک من با یکی جام می سزد گر فرستی هم اکنون زپی (داستانهای امثال،ص 840) -هنگامی که زال از سیمرغ جدا میشود،سیمرغ به وی میگوید:ابا خویشتن بر یکی پر من همیشه همی باش در فر من گرت هیچ سختی به روی آورند ور از نیک و بد گفتوگوی آورند برآتش برافکن یکی پر من ببینی هم اندر زمان فر من (آفرین فردوسی،ص 93) -وقتی کنیزکان رودابه به دیدار زال میروند زال،خطاب به آنان،چنین میگوید: بگویید با من یکایک سخن به کژی نگر نفگنید ایچ بن اگر راستی نان بود گفتوگوی به نزدیک من نان بود آبروی و گر هیچ کژی گمانی برم به زیر پی پیلتان بسپرم (شاهنامه،ج 1،ص 167)تو مکن هیچ درنگ ار چه شتاب از دیو است که فرشته شوی ار هیچ در این بشتابی (سنایی)(لغتنامهی دهخدا،ذیل هیچ) «این است علی و روزگارش و قومش که به پایان آمد و احمق کسی که دل در این گیتی غدار فریفتگار بندد و نعمت و جاه و ولایت او را به هیچ شمرد و خردمندان بدو فریفته نشوند."