خلاصة:
اسطوره از کهنترین و مهمترین برساختههای ذهن بشر است که بنا به اهمیت و تأثیر فوق العادهاش،از دایرهی ساخته بودن فراتر رفته و خود مبدل به سازندهی زندگانی بشر شده است.اسطوره به سان قالب و ظرفی فراگیرنده،اندیشه،فرهنگ،باورها و تمدن بشر را در درون خود گرفته و به صورتهای مستقیم یا غیرمستقیم،اما عمیق و تخطیناپذیر،در شکلدهی به آنها مشارکت کرده است.ریشهشناسی واژهی اسطوره،ما را به این حقیقت رهنمون میشود که در روزگاران کهن،اسطوره معادل اندیشهی بشر و مساوی تمام اندیشهی وی بوده است و هنوز هم بشر در تعبیر و تفسیر هستی،یافتههای خود را اغلب در درون قالبهایی از پیشفرضهای اساطیری میریزد و جهان را آنگونه تفسیر میکند که باورهای کهن و نهادینه شدهی اساطیری حکم میکند.همچنین،اسطوره در پیدایش و تکوین دیگر اجزا و نهادههای زندگانی بشر،از قبیل قوانین و مناسک مؤثر بوده است و در حیات روانی بشر نیز مدخلیت تام دارد.بنا به این مقدار دیرینگی و شدت تأثیر،در این مقاله به جستجوی زوایای اسطوره و گونههای آن از خلال ریشهیابی واژهی اسطوره و یافتن گونههای آن در باورهای ایرانی باستان پرداختهایم.
ملخص الجهاز:
"اندیشهی وی بوده است و هنوز هم بشر در تعبیر و تفسیر هستی،یافتههای خود را اغلب در
بوده است و نشا میدهد که اسطوره و دانش در نزد بشر عهد باستان یکی بودهاند.
از این جهت نیز اساطیر را باید گزارش شناخت بشر اعصار باستان از هستی دانست.
روایت بودن اسطوره،مؤلفهای مورد اتفاق اسطورهپژوهان است و واژهی اسطوره نیز«در یونان باستان برای نامیدن هرگونه قصه و حکایتی به کار میرفت؛خواه
ندارد که این روایت به زبان صدادار واژگان بیان شود و ممکن است که به دیگر زبانها،
3-1-اساطیر تاریخنگر:در ریشهیابی واژهی اسطوره پیش از این گفته شد که
سبب اعتبار قدسی و قطعی که اساطیر در ذهن بشر برای خود ایجاد میکنند،بسیاری از
کهن نیست و زمان رواج یافتن این روش بسیار جدید است و بشر همواره و حتی اکنون،
فرایند تاریخ جهان یا تفکراتی است دربارهی این فرایند»(همان،ص 361).
دارای دلالتهای مجازیاند،اما بیشتر آنها تنها برای بشر امروزین است که رمزوارهاند.
پذیرش است،اما نباید از یاد برد که چهبسا اینگونه موارد نیز در نگرش بشر باستان،دارای دلالت حقیقی بوده است،بدانگونه که بشرباستان،پیروزی را حقیقتا ایزدی میدانسته به
نباید از یاد ببریم که چهبسا در این عرصه نیز اگر از دریچهی ذهن بشر اولیه
نکتهی بس مهم این است که نه تنها نگرش بشر به جهان مینو میتواند از سنخ
یا آنکه بشر خود بر این رسوم،پایدار مانده و به مرور روزگار،دستور خداوندشان انگاشته است(حمزهی اصفهانی،6431،ص 13).
و غرب میبینیم و این امتیازی برای ایران است که بر سر راه شرق و غرب جهان است،اما
نگاه میدارد و اگر اساطیر برای بشر هیچ کاری نکنند،همین یک کار،کافی است."