ملخص الجهاز:
"شاید،باید!
پرویز خائفی پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم حافظ (به تصویر صفحه مراجعه شود) وقتی تو ای پدر، سلاله آدم یک دم بیهیچ ترس، از معاد و محاکا آن عهدنامهء خدائی غیرت را طوبا و حور و روضه رضوان را انگور بر درخت و عسل در جوی بیاعتنا به خدعهء شیطان فروختی و ان سکه ازلی را -بر شانههات بار امانت -پاس گناه- یک جرعه عشق خریدی!
من نیز، زادهای خلفم شاید!
باید.
شیراز دیماه 80"