ارمغانی - مجلة بخارا الأدب والفن

"سال تحویل شده است به دست بی‌گیرا سکهء چه نظرگرمی عیدی بگذارم‌ که از پنجهء بی‌گیرا سوی زمین سرد نیفتد. از زبان من به عشق بگویید خواست و نخواست‌ سبب ایشان است در جشنهای موسمی وقایع‌ ما مزاحم کسی نیستیم‌ ولی‌ از زبان دل تنگ من‌ جرأت کنم به شما بگویم‌ سکه نظری بر خاک سرد افتاده را از پنچهء بی‌گیرا به کف بی‌گیرا -هر آینه تا دیرگاه تا انتها- جارو می‌کنم‌ جارو می‌کنم‌ جارو می‌کنم."