ملخص الجهاز:
"مناظری که در نظر ساکنان آن بیاهمیت جلوه میکند به چشم ما شگفتانگیز مینماید،هرقدر بنظر برسد که زبان کشوری بیگانه را به خوبی میدانیم،شنیدنش از زبان کسانی که از بدو تولد بدان تکلم کردهاند بسیار متفاوت جلوه میکند،و بخصوص،در سفرمان به اعماق آن سرزمین ممکن است چیزهایی را بیابیم که کاملا خلاف آنچه باشد که بدان عادت کردهایم،و اگر این امر را گوهر خلاقیت فرانسوی یا آمریکایی بدانیم باعث وابستگی بیش از حدمان به آن خواهد شد،سبب میشود تا تئوری را بر آن بنا کنیم که شاید مایه سرگرمی،آزار یا حتی آگاهی موقت آنانی شود که مادرزاد فرانسوی یا آمریکاییاند.
ولی شاید از خودمان بپرسیم،در جایی که همهچیز چنین استادانه،متکی به خود و آکنده از اعتماد است، چه جایی برای شک و تردید وجود دارد؟در وهله اول باید به خود آقای لویس شک کنیم:به عبارت دیگر باید در این مطلب تردید کرد که او به خودش یا موضوعاش به همان اندازه که میخواهد به ما بقبولاند اعتقاد دارد.
او خودش را با آمریکا یکی نمیداند،بلکه خود را رهنما و مفسر بین دو ملت آمریکا و انگلیس پنداشته،و مادامیکه ضیافت اروپاییاش را در شهری آمریکایی(جایی که زاده شده)برگزار میکند و نمونه واقعی شهروندی آمریکایی را در معرض دید آنها قرار میدهد(با کسانی که رابطه دارد)به یک اندازه ما بین شرمساری از آنچه به ناچار به نمایش میگذارد و خشم از اروپایی برای تمسخر آنچه او به تماشا گذارده،سرگردان است.
اما کوتاهترین گردش،سطحیترین بررسی،باید به او نشان بدهد چه چیزی بیشترین اهمیت را دارد-این امر مسلم در جایی که خود سرزمینی آنقدر متفاوت است،و جامعه چنان مختلف،ادبیات هم لازم است متفاوت باشد،و هرچه زمان میگذرد تفاوت با دیگر کشورها،بیشتر و بیشتر میشود."