خلاصة:
ایمان دینی از ابعاد و زوایای مختلفی قابل تامل و تحلیل عقلانی است. یکی از ابعاد ایمان که در سده اخیر بیشتر مورد توجه بخشی از متفکرین قرار گرفته است، بعد عاطفی و ارادی آن است. ویلیام جیمز، فیلسوف معروف آمریکایی از کسانی است که در برخی از کتابهای خودش بخصوص مقاله « اراده معطوف به باور» به این موضوع پرداخته است. او با بیان تفاوت های موجود میان باور دینی و دیگر باورها و اهمیت خطیر و حیاتی این دسته از باورها به نقد دیدگاه قرینه گرایان می پردازد و نشان می دهد که دخالت اراده و عواطف و احساسات در این نوع از باورها، به عقلانیت ایمان دینی صدمه ای وارد نمی سازد. در این مقاله گزارش تحلیلی از دیدگاه وی در این زمینه ارائه شده است.
ملخص الجهاز:
"2- نوع دوم شامل انواع باورهای دینی میشود: به نظر جیمز گزارههایی مانند گزاره " خدا وجود دارد" از گزارههایی هستند که سه ویژگی زنده بودن، اجباری بودن و خطیربودن را دارند و به همین جهت اعتقاد ورزیدن به آنها حتی در شرایطی که ادله قطعی به سود آنها وجود نداشته باشد کاری عقلانی است.
مثل این است که مردی برای مدتی نامحدود در خواستگاری کردن از زنی تردید بورزد فقط بدین جهت که کاملا مطمئن نیست که وقتی با آن زن ازدواج کند آن زن فرشته خو از کار درآید، آیا چنین مردی با این تردیدها، به همان قطعیتی که اگر با زنی دیگر ازدواج میکرد خود را از این زن خاص امکانا فرشته خو محروم میکرد، محروم نکرده است؟ پس شکاکیت اجتناب از گزینش نیست بلکه خودش نوعی گزینش است که نوع خاصی از خطر را در پی دارد".
در اینجاست که پس از طی این همه مقدمات به نتیجه مطلوب خود یعنی اینکه احساسات و عواطف در باور دینی نقش دارند میرسیم: وقتی که گزینش، واقعی (یعنی زنده، اجباری و خطیر) باشد و به مقتضای طبیعت خود براساس ادله عقلی فیصله پذیر نباشد، سرشت عاطفی ما نه فقط به حق میتواند بلکه باید میان قضایا یکی را برگزیند؛ زیرا در چنین اوضاع و احوالی این گفته که " تصمیم بگیر بلکه مسئله را فیصله نایافته باقی بگذار"، خود یک تصمیم عاطفی است.
عقلانیت ایمان و باور دینی درفلسفه دین جیمز،دلیل عینی/آفاقی مطلقا نفی نمیشود لکن درهرحال جیمز معتقد است : " اما درواقع عقیده شخص بهاینکه دلیلی که براساس آن حکم میکند از نوع ادله عینی/ آفاقی است، فقط یک رأی انفسی دیگر است که بر انبوه آراء انفسی شخص اضافه میشود."