ملخص الجهاز:
"نخست نگاهی بیندازیم به شخصیتها و کنشروایی آنها: عثمان(راوی اول شخص)،جانان(در واقع نمود واقعی فرشتهای است که وصف آن در «کتاب»آمده و یادآور بئاتریس در کمدی الهی دانته است)،عثمان(یار نخست جانان که نامهای مستعار دیگری هم دارد؛محمد و ناهید)،رفقی خط(عمو رفقی و نویسندهی اصلی «کتاب»)،دکتر نارین(پدر محمد-ناهید)،گلزار،گلاندام و گلجهان)،خاله راتبه(بیوهی عمو رفقی)،پروین(مدیر شرکت شکلات فرشته و سازندهی کارامل«زندگی نو!)و...
انگار او هر کسی میتواند باشد و نمونهی مثالی همهی خوانندگان«کتاب»است: قاتل از قربانیاش پرسید که وقتی تصمیم گرفته توی این شهر دور افتاده خودش را گم و گور کند چرا نام مستعار عثمان را برگزیده است؛نامی که متعلق به او است.
عثمان،از لابهلای اوراق و پروندههای حجیم آن بایگانی،گوشههایی از زندگی خود را باز میبیند و باز میشناسد و از همینجاست که این جستوجوگر حقیقت و زیبایی به قاتل«خود» و«دیگری»بدل میشود او با کلتی که از دکتر نارین هدیه میگیرد به قصد کشتن محمد(ناهید-عثمان) دوباره مسافر سرگردان اتوبوسها و شهرها میشود و سرانجام نیز چنین به نظر میرسد که دست به این جنایت میزند.
نمونههایی از شیوهی روایتگری در این رمان را میآورم که گویای دقت و حساسیت تمام عیار اورهان پاموک در شرح جزئیات است: «توی اتوبوس که از مرکب سیاه سیاه بوده،متوجه میشود جوان بغلی دستیاش توی تصادف جا به جا مرده.
«عمو رفقی به من گفته بود:یک روز کتابی مینویسم، (به تصویر صفحه مراجعه شود) پاموک راوی رمانش را به سفرهایی خطرناک در جست و جوی جانان میبرد که البته سفر به اعماق مدرنیته و جغرافیای جادویی این کشور تقسیم شده میان اروپا و آسیا است اسم تو را هم میگذارم روی قهرمان کتاب."