خلاصة:
همه مدیران به نوعی بحران را در سازمانهای خود تجربه کردهاند و ازاینرو مایلند که در مقابله با آن مجهز و توانمند باشند.در این مقاله ضمن دستهبندی سازمانها در دو گروه بحرانپذیر و بحران ستیز،توصیههایی برای بحران ستیز شدن سازمانها ارائه گردیده است.از سه دیدگاه در زمینه نحوه پیدایش بحران،دیدگاه سوم که آمیختهای از دیدگاه پیچیدگیهای تکنولوژیکی و خطاهای انسانی است انتخاب شده و در قالب یک مدل چهار لایهای چگونگی مقابله با بحران توصیف گردیده است.
ملخص الجهاز:
"فرضا در حریق وسیعی که برای یک کارخانه ایجاد بحران کرده است،میتوان با بررسی مقررات و ضوابط به این نتیجه رسید که برنامهها و دستور العملهای جلوگیری از حریق یا اطفاء آن در سازمان وجود نداشته و یا به علت عدم تضمین اجرا،به درستی مورد عمل قرار نگرفته و بدین جهت سازمان گرفتار بحران شده است.
از آنجایی که ارتباطات و نحوه تبادل اطلاعات در برآوردها و پیشبینیهای بحران و مقابله با آن از اهمیت برخوردار است،سازمانهای بحران ستیز باید از نظام ارتباطی سریع و صحیح بهره گرفته و افراد و اعضاء سازمان و مدیریت باهم در یک شبکه ارتباطی مؤثر و کارآمد قرار داشته باشند.
نکته مهم از جهت ساختاری در مدیریت بحران آن است که سازمان هم نیاز به کنترلهای قوی و نزدیک در مواقع بحرانی دارد و هم باید از انعطافپذیری و آزادی عمل و سرعت برخوردار باشد که ایجاد یک حد تعادل بین این دو در ساختاردهی مدیریت بحران حائز اهمیت است و باید مدیران به آن توجه خاص داشته باشند.
در این استراتژی که میتوان آن را استراتژی با برنامههای از قبل تنظیم شده نامید بجای آنکه سازمان بطور کلی خود را آماده مقابله با بحران نماید ابتدا بحرانهایی را که ممکن است با آنها مواجه شود دستهبندی کرده و فی المثل بحرانهای اقتصادی، اجتماعی،سازمانی،فیزیکی و روانی مربوط به خود را حصاء میکند و از هرکدام یک بحران را به عنوان نمونه انتخاب و روشهای مقابله با آن را طراحی و تنظیم مینماید."