خلاصة:
ن پروژه شناسایی،گسترش و اعتبار بخشی به راهبردهای آموزشی لمسی برای کودکان نابینا-ناشنوا دارای ناتوانایی شناختی و جسمانی است.متخصصانی که در این پروژه شرکت کردهاند با توجه به نتایج به دست آمده امیدوارند گردآوری و تدوین این روشها به شکل منسجم جهت استفاده و آموزش آنها به سایرین، باعث شود سایر متخصصان و خانوادههای علاقمند تشویق شوند از راهکارها استفاده کنند. در این مقاله ابتدا بخشی از راهبردهای لمسی که توسط کودکان نابینا-ناشنوا به کارگرفته میشود و 2Lسپس نکاتی که در رابطه با مشکلات و مزایای کاربرد این روشها ارائه میشود.
ملخص الجهاز:
"راهنمای دسترویدست این روش راهکاری متداول است که در آن بزرگسال برای کمک به کودک در هنگام بررسی و کار کردن با اشیاء دست خود را روی دست او قرار میدهد.
(داینک و میلز،9991)4آنها میآموزند که منتظر دست بزرگسال روی دست خود به عنوان علامت شروع آغاز کار باشند(بدون آن دست به کار نمیشوند)برای کودکانی که ناتوانی جسمانی شدید دارند و در هنگام دستکاری و بررسی اشیاء به کمک نیازمندند این راهبرد میتواند یک راهکار اساسی باشد.
نشانههای لمسی باید ثابت باشند چون اگر افراد مختلف نشانههای لمسی را برای پیامها و اهداف مختلف بکار ببرند کودک قادر به کشف مفهوم آنان نخواهد بود،مثلا،زدن دست روی شانهی کودک میتواند یکی از مفاهیم زیر را بدهد: -بازخورد مثبت(در انجام کار اصلی) -درخواست یا دستور(بشین) -دادن اطلاعات برای انجام کار(بپیچ) -آرام کردم و اطمینان دادن(گریه نکن،تو خوبی) اگر نشانههای لمسی درون دادهای لمسی رقابتی داشته باشد یا کودک لمس شدن را دوست نداشته باشد، کودک نخواهد توانست معنی نشانه را تمیز دهد.
مثلا بازنمود دیداری اشیای(مینیاتوری)را معمولا کودک نابینا نمیبیند،علاوه بر این اشیاء خیلی ریز اطلاعات لمسی محدودی به دست میدهند و ممکن است گرفتن و کشف آنها برای کودکان دارای ناتواناییهای جسمی نظیر فلج مغزی دشوارتر باشد.
-آیا میتوان شئ را از نظر اندازه تغییر داد تا قابل حمل شوند و از آنها در شرایط گوناگون بتوان استفاده کرد؟ -چگونه میتوان شئ و بافت سطحی آنرا از سایر اشیاء که در گروه نمادهای ملموس قرار دارند،متمایز کرد؟ بافت موادی مثل کاغذ سمباده یا بادکنک،اغلب به عنوان نمادهای انتزاعی ملموس برای بهبود ارتباطی قرار داده میشوند تا اطلاعات به فرد فرصت انتخاب و درخواست بدهد و نیازها را مشخص کند."