خلاصة:
کانت عقل را به عقل نظری و عقل عملی تقسیم کرده است. او در عقل عملی، به تاسیس نظامی اخلاقی همت گمارد که بنیان آن بر قضایای اخلاقی پیشینی استوار بود. کانت با تقسیم عقل به نظری و عملی حیطه ی دانش را از ارزش جدا ساخت.
ادیان الهی و برخی از فلاسفه ی اخلاق، دین را مقدم بر اخلاق دانسته و اخلاق را بر پایه ی دیانت استوار ساخته اند؛ در حالی که کانت تلاش نمود تا دین را بر پایه ی اخلاق استوار سازد و بنیاد دین را از الهیات به اخلاق، و از عقاید به رفتار تغییر دهد. با ارائه ی نظریات کانت، دین از حوزه ی استدلال بیرون رفت و صرفا از سنخ اخلاق به شمار آمد. بدین سان، زمینه ی لازم برای جدائی دیانت از علم و نیز جدائی دین از شئون مختلف اجتماعی فراهم شد.
در میان فیلسوفان نوکانتی، ویندل باند ارزش ها را اساسی ترین مسئله در فلسفه می دانست. وای هین گر معتقد است آن چه برای ما ارزش مند است، در عالم واقع بی اهمیت است. هوف دینگ درباره ی واقعیت نهائی تردید دارد، اما آدمی را به تحقق بخشیدن ارزش ها می خواند. کوهن و دیگر فیلسوفان مکتب ماربورگ به نظریه ی حلولی که بر اساس آن دین و اخلاق یکی شناخته می شود، باور دارند. چنین دیانتی، قاعدتا، یا بدون خدا است و یا خدائی دارد که بیش از یک مفهوم نمی تواند باشد؛ یعنی دین تهی از باورهای متعالی.
ملخص الجهاز:
"کلیدواژهها:عقل عملی؛پیشینی(مقدم بر تجربه)؛آزادی اراده؛تکلیف؛امر مطلق(تنجیزی)؛ مقدمه در این مقاله سعی شده است تا دیدگاه کانت و فیلسوفان نوکانتی دربارهی ارزشها و دین بررسی شود.
در نظر کانت،اصل اعلای اخلاق،همانا حاکمیت اراده است و اگر حاکمیت اراده را نپذیریم،برای توجیه مبانی اخلاق باید از روشهای دیگر کمک گرفت که مورد قبول کانت نیست و آنها را وافی به مقصود نمیداند.
از یکسو،عقل عملی حکم میکند که میان فضیلت و سعادت رابطهئی پیشینی و ضروری وجود دارد و از سوی دیگر،تجربه به ما ثابت میکند که این دو ملازم یکدیگر نیستند؛پس باید وجودی برتر که خود دارای کمال مطلق است وجود داشته باشد تا بتواند تطابق نهائی فضیلت و سعادت را که در توان انسان نیست،محقق سازد(ماهروزاده، همان:164 و 165).
حال باید پرسید چهگونه میتوان به معیار ارزشهای مطلق دست یافت؟ویندل باند معتقد است همانگونه که برای آنکه بتوان اعتبار کلی حقیقت را تبیین نمود باید وجود یک ذهن منطقی بهطور کلی را اثبات کرد،به همان ترتیب،برای آنکه بتوان به ارزشهای اخلاقی و زیبائیشناسی اعتباری کلی بخشید،باید وجود یک ذهن معیار را به منزلهی پایه و اساس ثابت کرد.
مذهب به عنوان یک ارزش،در کنار ارزشهای دیگر قرار ندارد،بلکه سنتز نهائی است و ذهن معیار که در قلمروهای گوناگون ارزش، موضوع اصلی بهشمار میرود،همانا خدا یا امر مقدس است که به صورت واقعیت متعالی همهی ارزشها در آن تحقق مییابد و آنچه باید باشد با آنچه هست منطبق میشود.
حال باید پرسید در این طرح سهبخشی،دین در کجا قرار دارد؟ کوهن معتقد است کانت در فلسفهی اخلاق خود به تدوین خداشناسی اخلاقی،که در کتب مقدس یهود اهمیتی ویژه دارد،پرداخته است."