ملخص الجهاز:
وی،افزون بر این،از«ترجمه»به منزلهء یکی دیگر از پیشزمینههای پیدایی داستان معاصر در افغانستان نام میبرد و در این میان،محمود طرزی را نخستین فردی معرفی میکند که در گیرودار جریانهای روشنفکری و سیاسی،تلاش کرد با ترجمههایش مردم افغانستان را با ادبیات روز جهان آشنا سازد.
طرزی گرچه خود داستن ننوشته،اما با ترجمهء رمانهای علمی-تخیلی از ژول ورن و چاپ آنها در بین سالهای 1330 و 1332 هجری قمری و ترجمهء کتابهای دیگر و نیز نوشتن اشعار منثور،دروازههای افغانستان را به روی ادبیات نو جهان گشود و موجب شد تا عدهای از نویسندگان آن دوره به نثر ادبی روی آورند.
این افراد بعد از بازگشت به کشور و یا در همانجا،در کشورهای دیگر دست به خلق آثارشان زدند؛ولی نوشتن داستان،مشغله و کار اصلیشان نبود؛بلکه آنها فرهنگیان و جهاندیدگانی بودند که به خاطر آشناییشان با ادبیات روز جهان و برای معرفی آن به مردم افغانستان،دست به نوشتن داستانوارههایی زدهاند و همه،بدون استثنا،فقط یک اثر داستانی دارند.
نویسنده در فصل بعدی کتاب با عنوان«سیاهمشقها (1328-1308)»،ضمن بررسی اوضاع نابسامان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان در این دوره،از نقش ارزندهء غلام محی الدین انیس،مؤلف داستان ندای طلبهء معارف،در معرفی داستان و رمان به جامعهء افغانستان،در سال 1311 خورشیدی نخستین بیانیهء رسمی داستاننویسی افغانستان را با عنوان«رومان یا فنّ قصه»نوشت و در شمارهء دوازدهم و سیزدهم ماهنامهء کابل در دو بخش منتشر کرد.
در این مجموعه به گوشههایی از شعر شمس اشاره شده که در آنها مستقیما از عنصر زمان سخن رفته است و نیز نقشهای متفاوت آن،که در شعرها حضوری مسلّم و قطعی دارد.