ملخص الجهاز:
"به عبارتی میتوان گفت که سنت غربی دچار انفصال و گسست تاریخی نشده و طبق این رای هایدگر که «بمب هیدروژنی در اشعار پارمیندس منفجر شد»، ازآنروز تا الان همان حالات پیش آمده بسط پیدا کرده است و توانسته عالم را تصرف کند.
برای همین است که میبینیم در اینجا هنر مدام یک چیز را تکرار کرده و تقلید از اسلاف میکند اما در آنجا مدام بحران پیش میآید و نفی سلف شده و سنتی تازه ایجاد میشود.
حال به این انتخاب شدن خودتان معترض اید یا نه؟وضعیت هنرمند و شخص شما در این موقعیت چگونه است؟ میرشکاک:بنده همواره در سخنو از خود صرفنظر میکنم چون اگر بخواهم از نسبت خودم با ساحت قدس معصومیت برای کل هنر و هنرمندان معیار بتراشم،این قدری تصلب،تعصب و دیکتاتور منشی و استبداد به رأی به نظر میرسد و برای دیگران نامقبول است.
آیا معنای این نوع تفسیر و فضای مأیوسانهای که به دنبال آن ترسیم میشود،این نیست که ما از قبل داریم برای هنر تعیین تکلیف میکنیم؟آیا راه هنر واقعا بسته است؟از طرف دیگر،تابع شرایط اقتصادی و اجتماعی دانستن هنر و هنرمند،نافی شأن استعلایی هنر نیست؟ در جهان گذشته-یعنی جهانی که ما به عنوان جهان سنتی از آن یاد میکنیم یا به آن شرق میگوییم-اگر فلان خواجه از بهمان شاعر حمایت نمیکرد،امکان داشت رقیبش حمایت کند و نانی به هنرمند بدهد اما مدرنیته،عالم پیوستگی است؛به همین دلیل از هنرمند حمایت نمیکند؛مگر آنکه علت سیاسی این جناح یا آن جناح شود."