خلاصة:
یکی از شرحهایی که بهطور مشروح(در 4 مجلد)در پی گرهگشایی برخی از فروبستگیهای شعر حافظ شیرازی نوشته شده،شرح دکتر بهروز ثروتیان است.نویسنده پیش از شرح غزلیات،با پیش درآمدی پرمایه در 36 صفحه،کوشیده است ابتدا خواننده را با ویژگیهای کلی شعر حافظ آشنا نماید و روش کار خود را در چگونگی شرح غزلیات بازنماید؛سپس در شرح هر غزل،شش مرحله را پشت سر گذاشته است تا خواننده کاملا با زیروبم و معانی مختلف برآمده از هر بیت آشنا گردد.نویسندهء مقاله کوشیده است این کتاب را بررسی کند و در برخی موارد،نظر خود را دربارهء ابیات شرح شده در کتاب ابزار نموده و کاستیهای راهیافته به کتاب یادآوری کرده است.
ملخص الجهاز:
به نظر نگارنه،شرح یاد شده نامربوط مینماید و ترک لشکری اشارهای مستقیم به معشوق مذکّر دارد؛امری که در دیوان حافظ منحصر به همین بیت نیست: گر آن شیرین پسر خونم بریزد دلا،چون شیر مادر کن حلالش به هوای لب شیرین پسران چند کنی جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده؟ دل بدان رود گرامی چه کنم گر ندهم؟ مادر دهر ندارد پسری بهتر از این پدر تجربه آخر تویی ای دل،ز چه روی طمع مهر و وفا زین پسران میداری؟ چند به نازپرورم مهر بتان سنگ دل؟ یاد پدر نمیکنند این پسران ناخلف اینکه معشوق مذکّر در دیوان حافظ چه میکند و نمایانگر کدام لطیفهء غیبی است،«این زمان بگذار تا وقت دگر»؛اما آنچه روشن است،در بیتهای یاد شده از حافظ،به صراحت از معشوق مذکّر سخن رفته است و در بیت مذکور نیز ترک لشکری اشاره به ترکان زیبارویی دارد که از سدهء چهارم و پنجم به ایران روی نهادند.
البته به نظر نگارنده،از آنجا که حافظ در بیشتر اوقات با صوفی سر ناسازگاری دارد،تواند بود که در اینجا نیز با طنزی گزنده،صوفی ریاکار را بر سر جای خود نشانده باشد: ای دل،طریق رندی از محتسب بیاموز مست است و در حق او کس این گمان ندارد حافظ در بیت آشکارا صوفیان دو روی را آماج قرار میدهد که همگی«چون به خلوت میرند،آن کار دیگر میکنند»،و ازاینرو وقتی صوفی شهر چنین است،شرابنوشی حافظ چه عیبی خواهد داشت؟یکی از شگردهای زیبای حافظ در سرزنش مدّعیان زاهدنما، چنین است که برای تأثیر بیشتر،خود را نیز متّهم میکند و عیبهای صوفیان را به خود برمیبندد: صراحی میکشم،پنهان و مردم دفتر انگارند عجب گر آتش این زرق در دفتر نمیگیرد * عفا اللّه چین ابرویش اگرچه ناتوانم کرد به عشوه هم پیامی بر سر بیمار میآورد «خداوند بیامرزاد چین ابروی حافظ را،که اگرچه این ناظم را ناتوان کرده، به عشوه و دروغ و فریب هم پیامی بر سر بیمار میآورد.