ملخص الجهاز:
"تداوم این فرایند بلندمدت در تاریخ افغانستان باعث گردید که تفکر و عواطف اجتماعی در سطح ملی فلج شده و تاریخ کشور تبدیل به عرصه خوابگردی و خودگم گشتیهای اجتماعی شود تاریخ افغانستان،تاریخ فراموشی خودها است و انسان افغانستانی خود واقعی خویش را در دل تاریخ جا گذاشته و در فضای مبهم و پرتوهم اجتماعی، با خودپنداری دروغین زندگی کرده است و در غیاب خودهای انسانی است که کله منارها ساخته میشود زنان و دختران به اسارت رفته و حرمت انسانی تاراج میگردد تراژدی تصفیههای نژادی شکل گرفته و زمینهای سوخته به وجود میآید.
مقاومت و شهادت مزاری مردم افغانستان را به شدت تکان داده و با این پرسشهای جدی مواجه نمود که او چرا چنین کرد؟آیا شانس زندگی مرفه در خارج را نداشت؟چرا مرکزیت فرماندهی خویش را در جای امن منتقل ننمود؟چرا این مرد اینچنین بیپروا در صحنه ایستاده و آرزوی شهادت نمود؟چنین پرسشهای قبل از همه انسان شیعی و هزاره را به خود آورد و او را با خود واقعیاش مواجه ساخت و فهماند که او کیست و در گذشته چه بر سرش آمده و چرا چنین سرنوشتی داشته است؟چنین تاملی در خویشتن خویش،هزارهها را وادار به تامل جدیتر در خود ساخت و اینکه او چگونه باید باشد؟و در ثانی مزاری کل جامعه افغانستان را به خسارتبار بودن تفکرات قوممدارانه آشنا ساخته و ضرورت تفکر و نگرش عدالتخواهانه را در عرصه مناسبات اجتماعی روشن نمود و در مدار چنین باور جدید است که زشتی و تباهکنندگی ظلم،عریان گردیده و نهتنها مظلومیت اقوام محروم آشکار میگردد که همگان وادار به تامل در خویشتن واقعی خویش میگردند به این صورت که شهادت مظلومانه و در عین حال قهرمانانه مزاری،آرمانهای بلند مزاری و ماتم سرا شدن مرکز و شمال کشور نمود."