ملخص الجهاز:
"بعد نیم ساعت از خانه تلفن کرد که بپرسد صبح رفتهام پیش مختاری و وقتی گفتم امروز چهارشنبه بود و باید میرفتم خانه ابو ترابی،خودش را زد به راه اینکه خیال میکرده سهشنبه است.
چه روز گهی بود آنروز اما چون عموی مژده بود و برای آن چند ساعت 05 هزار تومان میدادند رفتم و بعد قسم خوردم توی هیچ مهمانی دیگری ساز نزنم که البته ماه بعد سر کرایه خانه به گهخوردن افتادم و زدم.
خیال کردم تلفن میزنم و اگر مژده گوشی را برداشت انگشتم را میکنم توی دهانم و با صدای کج میگویم با ابوترابی کار دارم و قرار چهارشنبه را به هم میزنم؛میگویم نامزدم،زنم،آشپزخانهام اجازه نمیدهد با وجود آن وجیههای که در خانهتان کلفتی میکند آنجا آمد و رفت کنم یا با همان بردن متوفایش بیایم."