ملخص الجهاز:
"تردیدی واقعی واولیه در احساسات آلن درمورد توانایی بشر در وارد کردن زندگی و هنر،در واقعیتچهرهای که آلن از ماریون پست در زنی دیگر ترسیممیکند نمود پیدا میکند؛زنی که با مسایل روانی حاد میاناین دو گمشده و همدردی تماشاگران را نسبت به اینشخصیت برمیانگیزد،درحالیکه دراماتیزه کردن شکستموازی لی سیمون آن هم با این شکل تکبعدی به این منظوراست که او آدمی به نظر برسد که در این دنیای خشکتوخالی رسانه زده زندگی میکند و از آن متنفر است.
وقتی اینفیلم مقایسه میشود با انحرافات روحی پست مدرنیستی وغیر قابل پیشبینی شهرت،آنچه بیش از هرچیز دیگری درمورد زنی دیگر تکاندهنده میشود این است که واقعاچهقدر این فیلم از حد تواناییهای فردی ماریون برای به کارگرفتن ذهن و قلباش و فهمیدن،درک کردن و تغیرزندگیاش خارج است.
به نظر میرسد تکرار واژهی احساس در مونولوگپایانی ماریون بر راهحلی که او به لحاظ روانی پیدا کردهصحه میگذارد:زنی که نمیتوانست چیزی را حس کند باقوت تمام«ترس و امیدواری»،توصیفات لوییس،را حسمیکند و هنگامی که این سفر مواجهه با خود پایان میپذیرداحساس آرامش میکند.
آلن در شخصیت ماریون یکبار دیگر به مواجهه باسردی درونی خود میپردازد که پیش از این به شیوهاینمایشی در شخصیت ایو در صحنههای داخلی و لین درسپتامبر تجسم یافته بود؛این سردی همچنین به گونهایکمیک در شخصیت هری بلاک نیز متجسم میشود کهداستانی دربارهی پسری مینویسد که نمیتواند کسی رادوست داشته باشد که به اعتراف هری،کسی جز خودشنیست.
رابین که عادتکرده است همهچیز زندگیش بد و اشتباه از کار دربیاید،آمادگی چندانی برای روبهرو شدن با مصداق ترانهی«چیزیبیش از حد خوب»پل سایمون عشق بدون تعهد و کمبود،ندارد؛آنچنانکه عمدا باعث فروپاشی رابطهشان میشود واز مراسم عروسی خودش فرار میکند."