خلاصة:
مقاله حاضر که از بعد روش شناسی تحقیق، تحلیلی، از منظر هدف، نظری، و از منظر پارادایم زیربنایی، از نوع کیفی به شمار می رود، به دنبال بررسی و طبقه بندی فلسفی و معرفت شناختی نظریه های یادگیری غالب و همچنین نظریه های نوظهور و کمترشناخته شده است. نظریه های علمی از جمله نظریه های یادگیری، همواره توسط رویکردهای بنیادی تری از جمله رویکردهای فلسفی و معرفت شناسی، و در کلان ترین سطح، توسط پارادایم های علمی هدایت می شوند. تحلیل و شناسایی پارادایم هایی که نظریه های یادگیری در بستر آنها رشد کرده اند، امکان شناخت عمیق تر و جامع تر آنها را فراهم می آورد و راه استفاده موثرتر و آگاهانه تر آنها را در عرصه تعلیم و تربیت هموار می کند. این امر در آنجا اهمیت بیشتری دارد که نظام تربیتی، و به عبارت دقیق تر، فلسفه تربیتی اقتباس کننده، از مختصات فلسفی، معرفتی، انسان شناختی و ارزشی متفاوتی نسبت به پارادایم های مذکور، برخوردار باشد. در مقاله پیش رو پارادایم های علمی معاصر یعنی مدرنیسم، پست مدرنیسم و پیچیدگی در مقایسه با یکدیگر مورد مطالعه قرار گرفته و نسبت آنها با رویکردهای فلسفی و معرفت شناختی و در نهایت با نظریه های یادگیری رفتارگرایی، شناخت گرایی، سازنده گرایی و ارتباط گرایی روشن شده است. ضمن این بررسی این مقاله سعی کرده است نشان دهد که سازگاری بیشتر پارادایم پیچیدگی-به نسبت دیگر پارادایم ها- با واقع گرایی اسلامی، از برخی جنبه های اصلی هستی شناسی و معرفت شناسی، می تواند راه را برای بهره گیری موثرتر از نظریه های یادگیری که در سایه آن رشد کرده اند، هموار کند.
This article has been originated from an analytic، theoretical and qualitative research. It seems all scientific theories such as learning theories، have been guided by more basic approaches such as philosophical and epistemological ones. In broadest level، theories grow under scientific paradigms. So recognizing and analyzing of underlying paradigms lead to deeper knowledge of learning theories and develop ways to use them more efficiently in education contexts. This matter is more important where we face to different educational contexts or different philosophy، epistemology، anthropology and axiology. For example، in the case of Iran، epistemological base of Islamic realism is different from postmodernism. In this article contemporary scientific paradigms- modernism، postmodernism، and complexity- have been studied in comparison with each other and determined their philosophical and epistemological approaches. At the end، the relationship between learning theories- behaviorism، cognitivism، constructivism، and connectivism- in one hand and these paradigms، in other hand، has been examined
ملخص الجهاز:
در مقالۀ پیش رو پارادایم های علمی معاصر یعنـی مدرنیسم ، پست مدرنیسم و پیچیدگی در مقایسه با یکدیگر مورد مطالعه قرار گرفته و رویکردهای فلـسفی و معرفت شناختی آنها مشخص شده است .
همچنین این مقاله سعی کرده نشان دهد که سازگاری بیشتر پارادایم پیچیدگی -به نسبت دیگر پارادایم ها- با واقع گرایی اسلامی، از برخی جنبه های اصلی هستی شناسی و معرفت شناسـی، مـی توانـد راه را بـرای بهره گیری مؤثرتر از نظریه های یادگیری که در سایۀ آن رشد کرده اند، هموار کند.
از منظر اثبات گرایی تنها به آن دسته از گزاره ها می تـوان لفـظ «علم » اطلاق کرد که عاری از هرگونه مفروضات ، پـیش داوری هـا و سـوگیری هـای ارزشـی و فرهنگی باشد؛ اما گسترش مرزهای معرفت شناسی نـشان داد کـه اینگونـه روش علمـی و ایـن تعریف از علم عملا امکان ناپذیر است و ناگزیر «هر تلاش علمی، برحسب مفروضات فلـسفی و فرهنگی خاص خویش ، از زاویۀ معینی به واقعیت ها و شـناخت آنهـا روی مـی آورد» (بـاقری و خسروی،١٣٨٧: ٧)؛ بدین معنا که دانش ، خواسته و ناخواسته تحت تأثیر ساخت یا ساخت هـایی است که در بستر آنها بوجود آمده است .
در رابطه با نظریه های یادگیری، حصول این نتیجه یعنی سازگاری بیشتر پارادایم پیچیدگی با واقع گرایی اسلامی می تواند راه را برای بهره گیری مؤثرتر از نظریۀ یادگیری ارتباط گرایی کـه در سایه آن رشد کرده است ، باز کند.
Historical Case Study of the Supernet Consortium: Investigating Change management and the Concept of Connectivism and Distributed Professional Learning communitiesDSubmitted for the degree of Doctor of EducationDTexas A"M University.