خلاصة:
مدتی است لفظ سرهگرایی در زبان فارسی به کار میرود،اما مفهوم دقیق این واژه بر همگان مشخص نیست.این مسألهء زبانی که با بسیاری از مسائل دیگر،همچون ملیت،تاریخ ادبیات،جامعهشناسی روانشناسی و...پیوندی نزدیک دارد؛در تاریخ زبان همهء ملتها وجود داشته است. در ایران،این پدیده،واکنشی بود در برابر نثر مصنوع و پرتکلف منشیانه که بعدها با آشنایی ایرانیان با اندیشههای ناسیونالیستی آلمانی شدت یافت.در سال 1312 ش.پس از فرامان رضاشاه در خصوص اصلاح خط و زبان فارسی انگیزهء طرفداران اصلاح برای تغییر و ترویج سرهگرایی،دوچندان شد. در این مقاله،پس از بیان تاریخچهای مختصر دربارهء سرهنویسی،به شرح احوال و دیدگاههای برخی از سرهگرایان پرداخته شده است.
ملخص الجهاز:
"البته،آزاد مراغهای نخستین کسی نبوده که به سرهنویسی گرایش داشته،اما فعالیتهای او در این زمینه از دو جنبه اهمیت بسزایی داشته است؛اول اینکه آزاد نخستین کسی بوده که به انتشار نشریهای به زبان فارسی سره همت گماشته که بعدها کسروی کار او را دنبال کرده است؛ دوم آنکه شاید بتوان ادعا کرد که اندیشهء ایجاد فرهنگستان زبان،نزدیک به دو دهه پیش از تأسیس آن(4131 ش)،از آزاد مراغهای بوده است.
(همان ش 6:09) ج-3-2-انگیزهء پارسگرایی آزاد مراغهای ابو القاسم آزاد مراغهای،در شمارهء نخست از نامهء پارسی،دربارهء انگیزهء خود از سرهگرایی چنین نوشته است:«این بنده در هیفده سالگی به نجف اشرف رفته،پس از شش سال در آنجا ماندن و دانشهای تازی را آموختن،به ایران برگشت و از اینجا فرنگ و آموختن زبانها و دانشهای آن سرزمین شتافتم و هیچ در اندیشهء زبان پارسی نبود تا اینکه نه سال پیش،که در لندن بودم، دیدم که انگلستان برای روایش)ترویج)زبان خود در کشورهای دیگران چنان میکوشند که به گفتن و نوشتن درنگنجد؛شمارها درست(میلیاردها لیره)فراهم آورده در هر یک از گوشهو کنارهای روی زمین پراکنده شده...
7)اگر همهء کلمههای عربی را از زبان فارسی بیرون کنیم،فهم بخش چشمگیری از کتابهای ادبی گذشتهء ما برای مردم به ویژه دانشجویان و دانشآموزان ناممکن خواهد شد؛مثلا دانشجویانی که پارسی سره را آموخته باشند نمیتوانند از گلستان سعدی،دیوان حافظ، خمسهء نظامی،حتی رباعیات خیام و تقریبا هیچیک از آثار ادیبان و دانشمندان قدیم ایرانی استفاده کنند!(خامهای 8631:312-612) البته،بهروز در مقدمهء فرهنگ کوچک تازی-پارسی به همهء این انتقادها پاسخ گفته است؛ وی در پاسخ به این مسأله که شمار کلمات زبان فارسی،برای رسادن کامل مقصود،بسیار ناچیز است مینویسد:«زبان سانسکریت که تمام زبانهای جهان را پرکرده است،چنانکه گفتهاند، بیش از پانصد ریشه ندارد؛ولی اگر آنها را دوبهدو ترکیب کنند،از روی قانون ریاضی،052 هزار کلمه میتوان درست کرد."