خلاصة:
یکی از اتهامات منجر به محکومیت سقراط، بی دینی بود. از آنجا که آتن نیز مانند دیگر دولت شهرهای یونان عصر سقراط، مذهبی مدنی داشت یا به عبارتی مذهب و سیاست درهم تنیده بودند، بی دینی به منزله عامل تهدید دولت شهر و جرمی مدنی محسوب میشد. بنابراین اتهامات مذهبی میتوانست همچون یک اقدام سیاسی خرابکارانه، سقراط را به مرگ محکوم کند. از طرفی در آپولوژی شواهدی دال بر دینداری سقراط وجود دارد که به صورت سوگند به خدایان دولت شهر یا یادآوری خدمت به آنها، در اتهام بیدینی شبهه ایجاد می کند و این پرسش را دامن می زند که چرا سقراط به رغم وجود شواهدی مبنیبر دینداری اش به اعدام محکوم می شود؟ این مقاله، ضمن نشان دادن ماهیت دینداری سقراط، تفسیری از نزاع خاموش سقراط و آتن که در صحنه دادگاه و اظهار دفاعیاتش آشکار می شود، به دست می دهد. بر این اساس، ضمن اشاره مقدماتی به جایگاه دین در دولت شهر آتن، توضیح داده می شود که سقراط در پیام و ارتباط الهی غرق نمی شود بلکه با وارد کردن توجیهات شخصی مبتنی بر سلبیت، به تجربه شخصی ایمان دینی می پردازد و دین رسمی را به چالش می گیرد؛ بدون آنکه دین جدیدی را جایگزین کند.
ملخص الجهاز:
"او میپرسد:«نمیتوانمبفهمم آیا منظورت این است که به دیگران آموزش میدهم خدایانی وجود دارند و لذا خودممعتقدم خدایانی وجود دارند که در این صورت به خدایان بیاعتقاد نیستم و خطایی هم در اینمورد مرتکب نشدهام؛گرچه اینان خدایان مورد اعتقاد شهر نیستند و شما هم به همین دلیل مرامتهم کردهای که به خدایان دیگری معتقدم،یا منظورت این است که مطلقا به خدایان اعتقادندارم و به دیگران نیز این بیاعتقادی را میآموزم؟» (26 c 37)- در نگاه اول،سؤالاتی که سقراط مطرح میکند،جدی و مهم هستند زیرا به ظاهر دو شقاعتقاد و بیاعتقادی به خدایان را برای روشن شدن وضعیت دینداری خویش به آزمونمیگذارد و از ملتوس میخواهد یکی از آنها را برگزیند اما در نگاهی عمیقتر،سقراط بهملتوس اجازه میدهد او را به خدایی مطلق متهم کند.
واکنش سقراط به پاسخ منفی ملتوس،مقدمات قیاسی را فراهم میآورد که ناسازگاریدرونی کیفرخواست و البته جنس سلبی دینداریش به مفهوم عدم خواست جایگزینی مذهبیجدید را آشکار میکند زیرا از آنجا که ملتوس اولا براساس ادعانامه سوگند یاد کرده که سقراطبه دائمونیا-اعم از قدیم و جدید-معتقد است و ثانیا پذیرفته هرکس به دائمونیا معتقد باشد،به دائمونها نیز اعتقاد دارد،و ثالثا براساس باور مذهبی رایج زمانهاش،ارتباط دائمونها وخدا(تئو)را تأیید کرده،بنابراین نمیتواند ادعا کند سقراط،اعتقادی به خدایان ندارد و شایستهسرزنش است: «آنچه بیان میکنی جز معما و شوخی نیست چون درحالیکه میگویی سقراط معتقد بهخدایان نیست،اعتقاد مرا به خدایان از آنجا که به دائمونها معتقدم تصدیق میکنی» (27 d 3-5) ."