خلاصة:
در میان گونه های متفاوت ادبی، عشقنامه ها از جذابیت و گیرایی خاصی بر خوردارند.لطیف ترین اشعار موجود در پهنه ادبیات جهان متعلق به این نوع ادبی است؛پس اغراق نیست اگر آن را دلنشین ترین نوع بدانیم.شاعران خوش قریحه ای چون فخرالدین اسعد گرگانی،نظامی، جامی و... در این عرصه هنرنمایی کرده و آثار پاینده ای چون خسرو وشیرین،ویس و رامین و یوسف و زلیخا از خویش به یادگار گذاشته اند.این مقاله با استناد به تفاسیر فارسی و عربی به بررسی بازتاب مضامین داستان یوسف وزلیخا در آثار برخی از بزرگان ادب فارسی و عربی می پردازد و سعی دارد تا گوشه ای از این تاثیر پذیری را بر اساس سوره مبارکه یوسف به نمایش بگذارد.
Among different types of literature، Romance is of great attraction. The most delicate poems in the realm of world’s literature belong to this type. Therefore، it is not an exaggeration to say that this type of literature is the most pleasant one. Poets with good taste like Fakhradin As’ad Gorgani، Nezami، Jami، etc…have shown their talents in this area، and have created lasting works such as Khosro and Shirin، Veis and Ramin، Yusuf and Zulikha. This article analyzed the reaction of the content of Yusuf and Zuleikha to the works of some Persian and Arab literature scholars based upon the Persian and Arabic interpretations in order to reveal the influence it had according to the Yusuf Surah.
ملخص الجهاز:
"این خواب در ادبیات نیز بازتاب گستردهای داشته و شاعران پارسیگوی و سخن سرایان عرب زبان آن را در اشعار خویش ذکر نموده و از آن در جهت مدح ممدوح و یا ایجاد تصویر بهره بردهاند؛مانند: {Sمه غلام اوست ار در پیش یوسف سجده کرد# او به دهلی زاد اگر یوسف به کنعانزاده شدS} (امیر خسرو،1361،ص 214) {Sشمس و قمرم سجده نمودند سحرگاه# که این یوسف مصری تو برون آی از این چاهS} (ادیب الممالک،1380،ج 1،ص 615) {Sام انت یوسف موعوداو قد سجدت#لک النجوم و هذا کله حلمS} (مهیار الدیلمی،الموسوعة اشعریه) {Sو رایت الشمس الراح أو#نجم الحباب بلا ظلام# سجدت لیوسف فی إنتبا#ه مثل یوسف فی منامS} (القاضی الفاضل،همان مأخذ) 2-3-حسادت و دشمنی برادران خداوند فرموده است:{/إذ قالوا لیوسف و أخوه أحب إلی أبیبنا منا و نحن عصبة إن أبانا فی ضلال مبین/}(یوسف:8).
پیراهن اول: {Sنیستم پیراهن یوسف چرا هرجا روم#خون تهمت میچکد از گوشه دامان مراS} (صائب،1370،ج 1،ص 84) {Sتو خوش بنشسته با گرگی و خونآلوده پیراهن# برادر برده از تهمت به پیش پیر کنعانیS} (عطار،1364،ص 132) دیک الجنی در بیان علاقه دروغین یارش،جامۀ وی را تشبیه به جامۀ یوسف میکند و میگوید: {Sقمسک و الدموع تجول فیه#و قلبک لیس بالقلب الکئیب# شبیه قمیص یوسف حین جاؤوا#علی لباته بدم کذوبS} (دیکی الجنی الحمصی،الموسوعة الشعریه) {Sفان اولاد یعقوب النبی علی#قمیص یوسف جاؤوا بالدم الکذبS} (محمد علی الاعسم،همان مأخذ) پیراهن دوم: {Sهر که پیراهن به بدنامی درید آسوده شد# بر زلیخا طعن ارباب ملامت بار نیستS} (صائب،1370،ج) {Sو کل بیضاء لو مست اناملها#قمیص یوسف یوما قد من قبلS} (المذب بن الزبیر،الموسوعة الشعریه) {Sو الصبح قد قمیص اللیل من دبر#و أسهم الشمس ترمی أعین الشهبS} (هلال بن سعید العمانی،همان مأخذ) پیراهن سوم: سهروردی ارزش خرقۀ ارادت شیخ را به مثابه جامۀ یوسف دانسته و گفته است:"چون ارادت مرید را بدین مرتبۀ عالی رساند،شیخ خرقهدر وی پوشاند،به حسن عنایت و لطف تربیت."