ملخص الجهاز:
"آنجا که شاعر به صلح اندیشیده و تعریف خود از صلح را این گونهبه زیبایی و سادگی و شیوایی به شعر آورده است: روی سنگی بود/-یک گنجشک-/دانه برمیچید/با شادی!/و نسیمی میوزید از کوه/این/همان صلح است و آزادی!(صلح،ص 9) و به راستی صلح چه چیزی غیر از همین آرامش گنجشک و دانه برچیدن او با شادی و در عین آزادی میتواند باشد؟ گاهی نیز شاعر با ایجاد پرسشهایی در ذهن مخاطب،نظر خود را اعلام میکند.
در نظر بگیریم که مخاطب نوجوان یا به قول ناشر یاشاعر در شناسنامهی کتاب،گروه سنی«د»و«ه»،از طبع و ذائقهی حساسی برخوردار است و در نحوهی انتخاب و گنجاندن آثاردر مجموعهای درخور او،باید جانب احتیاط را رعایت کرد: باد رفته است و باز هم/درخت بید/خاطرات باد را/لای شاخههای خود مرور میکند/باز هم مثل اینکه باد/از میان شاخههاعبور میکند!(خاطرات،ص 33) انگار این شعر ادامهی شعر قبلی است و به صورت یک شعر مستقل درآمده است!همان اتفاقی که برای دو شعر«تا کجایآسمان»و«تا کجا»رخ داده است!اما گاه شاعر به گذشته برمیگردد و خاطراتی را مرور میکند.
شعر«پاییز»نیز چنین است: امسال خیلی زود آمد/فصل پاییز/فهمیده بود این را/-حتی گلدان من نیز-/چون برگهایش ناگهان ریخت/در یکغروب حیرتانگیز!(پاییز،ص 37) گهگاه به نظر میرسد شاعر حتی در قالب آزاد نیز طبق عادت دیرینه سعی دارد قافیهپردازی کند و این قافیهها لزوما درست ازآب درنمیآیند یا به دل نمینشینند و قالب شعر را نیز در هم میریزند.
برای اینکه بار دیگر بوی تازگی را در این مجموعه شعر تازه از این شاعر روزهای کودکیمان به یاد بیاوریم،شعر«خیال سیب»در(ص 41)از همین مجموعه را با هم به تماشا مینشینیم و از شاعر این مجموعه سپاسگزاریم که«سخن نوآر،که نو را حلاوتیاست دگر»: زیر آسمان،درخت سیب/زیر نور ماه/ایستاده است/و نگاهی میکند به ماه/شاخههای او پر است/از خیال سیبهای سرخ"