خلاصة:
در تاریخ کتاب نگاری، یکی از پرجاذبهترین اجزای کتاب، دیباچه آن است. دیباچه یک نوع تماسی حضوری و
شخصی است میان نویسنده و خواننده، نویسنده در این برخورد، شخصیت خود و حضور خویشن را پیش از اندیشهاش با
خواننده در میان میگذارد. دیباچه بعضی از کتابها گاهی پرده از روی حوادث تاریخی و مسائل اجتماعی برمیدارند و نیز
کسانی بخواهند در مسائل اجتماعی و تاریخی در زمینه کتاب و تاریخ آن تحقیق ومطالعه کنند، دیباچه کتابها یکی از
بهترین مواد تحقیق است. تهیه فهرست کتابهای دیباچهدار، طبقهبندی دیباچهها و تعیین میزان اطلاعات موجود در هر
کدام و تحلیل آنها از جمله پژوهشهایی است که باید صورت گیرد. در پژوهش زیر، دیباچههای دو کتاب کشف
المحجوب هجویری و جامع الحکمتین ناصر خسرو، مورد بررسی قرار گرفته و اطلاعات و مطالب موجود در آنها تبیین
یافته است.
ملخص الجهاز:
"هجویری این معنی را نزدیک به هزار سال پیش بسیار خوب بیان کرده و نشان داده است که ارزشهای اهل علم، در همه اعصار و همه جوامع، دیگر است و ارزشهای عالم نمایان سیاستزده دیگر: اما آنچه نصیب خاص بود آن است که چون کتابی ببینند و دانند که مؤلف آن بدان فن و علم عالم بوده است و محقق، رعایت حقوق آن بهتر کنند و بر خواندن آن و یادگرفتن آن به جدتر باشند و مراد خواننده و صاحب کتاب از آن بهتر برآید.
ناصرخسرو در اینجا به علل اربعه ارسطویی اشاره کرده آنها را شرح میدهد، ولی وی علت پنجمی نیز به نام «علت آلتی» اضافه میکند که درحقیقت میتوان آن را جزو علت فاعلی دانست: هر حادثی را پنج علت لازم است: نخست ازو علت فاعله، چون درودگر که تخت کند و دیگرعلت آلتی چون تیشه و اره و جز آن که صنع این درودگر بدان پدید آید؛ و سه دیگر علت هیولائی چون چوب که صنع از درودگر او پذیرد؛ و چهارم علت صوری چون صورت تخت که آن اندر نفس درودگر باشد؛ و پنجم علت غائی که تخت از بهر آن کنند و آن نشستن پادشاه باشد بر تخت.
بیان ناصرخسرو در این دیباچه بیانی است کاملا فلسفی و تا جایی که من میدانم هیچ کس مانند او کتاب را به صورت فلسفی تبیین (explain) نکرده است؛ اما درعین حال، او در مقام دیباچه نویسی ناگزیر میشود که حتی این بیان فلسفی را از جنبه کلی و تجرد خارج کند و به ذکر نظر شخصی و حالات خود و رابطه خصوصی و شخصیاش با خواننده اصلی کتاب بپردازد و درضمن آن بسیاری از نکات تاریخی و مسائل اجتماعی زمان خویش را برای ما خوانندگان امروز روشن نماید."