خلاصة:
دستورهای سنتی به ساختار جمله عنایت زیادی داشته اند و همچنان بر این باورند که مجموعه سازه های یک جمله و معانی مترتب بر واژه ها نه تنها جمله ای را به صورت دستوری و نادستوری عرضه می دارند، بلکه معنایی و نامعنایی آن را مشخص می کنند. به عبارت دیگر، جمله رامجموعه ای از سازه ها می دانند که با حفظ تقدم و تاخر افاده معنی هم می کند. در این جستار بر آنیم تا نشان دهیم جمله، حتی در ساده ترین نوع خود، دارای تموج تفسیری است. پس توصیف ما از ساختار جمله و یا بند باید فراتر از حد به اصطلاح توصیف معنایی باشد و مقوله های صورت منطقی آن نیز باید لحاظ گردند.
ملخص الجهاز:
"به عبارت دیگر،نمیدانم که آیا میتوانیم مجموعهای از قاعدهها را بهعنوان یک کالا بستهء تجویزی به گویشوران زبان تلقین و تحمیل کنیم و از آنها بخواهیم آنگونه بدانند که هرگز خود ندانستهاند و یا مقولهای را بپذیرند که حتی تصور آن را هم نمیتوانند در ذهن خود داشته باشند یا نه؟زبان فارسی نیز همانند همهء زبانهای امروز و دیروز بر پایهء اصولی لا یتغیر و ثابت استوار است اگرچه در حد معقولی،با برخورداری از پارامترهای محدود،میتواند برخی و نه همهء انعطافپذیریها را تحمل کند.
مقایسهء دستورهای سنتی و دستورهای نوین در چارچوب دستور کمینهگرا و بهویژه تحلیلهایی که در ارتباط با سطح منطقی ارائه گردیدهاند به وضوح نشان میدهد که دستورهای سنتی عمدتا به صورت و در نهایت به طرح یک جمله- یک معنی تکیه دارند در حالی که آنچه در ذهن و توانش گویشوران وجود دارد و تحلیلهایی ضمنی که آنها انجام میدهند فراتر از آن بخش ناچیزی است که در دستورهای صوری و سنتی مورد عنایت قرار داده و یا قرار میدهند.
در حاشیه میتوان به این مطلب اشاره کرد که آنچه در کتب آموزشی دستور آمده است- یعنی مجموعهای از قاعدهها که ورای هرگونه بافت نوعی ساختار و آرایش سازهها و معانی مترتب بر تکتک واژهها را مشخص میسازد-نه تنها چیزی بر دانش زبانی گویشوران اهل زبان نمیافزاید بلکه راه را برای دریافتهای ناصواب و بعضا غیرواقع باز میگذارد."