خلاصة:
در این پژوهش محقق به دنبال پاسخگویی به این سوال اساسی است که آیا برای ایجاد تحول در مدیریت بخش کشاورزی می توانیم به جای تاکید بر مداخله و دستکاری در مولفه های درون سازمانی بر عوامل برون سازمانی تاکید کنیم و از طریق سازماندهی و توانمند سازی مخاطبان، مشتریان و خدمت گیرندگان بخش کشاورزی، در قالب تشکلها و سازمانهای غیر دولتی و مردمی، اصلاح و تحول درمدیریت بخش را به صورت مستمر و سازمان یافته پیگیری نماییم؟
یافته های این پژوهش حاکی از جواب مثبت به سوال پیش گفته می باشد و در نهایت اثبات شده است که هر قدر بهره برداری بخش کشاروزی سازمان یافته و متشکل شوند بر میزان پاسخگویی، شفافیت، کارایی و اثر بخشی و نهایتا بهره وری بخش، به عنوان پیامدهای تحول، افزوده می شود.
ملخص الجهاز:
"براساس این روابط، معادله تحول سازمانی عوامل فوق به شرح زیر خواهدبود: (دیدگاهها و تواناییهای مدیران تشکلها)0/45-تحول سازمانی و مدیریتی (واریانس خطا)0/18+(نیازها و مطالبات اعضا)0/10+(حیطه و گستره نفوذ تشکلها)0/28+ الگوی روابط علی در کل مدل براساس مبانی نظری و دیدگاههای صاحبنظران و یافتههای پژوهشی مشابه در کشورهای دیگر،دراین تحقیق مجموعه متغیرهای نهگانه درقالب 3 حوزه کلی شامل: 1-تحولات سیاسی،اقتصادی و جمعیتی 2-افکار عمومی و شهروندی 3-سازمانها و تشکلهای غیردولتی دستهبندی و روابط آنها درقالب نرمافزار LERSIL مورد بررسی و آزمون قرار گرفت که نتایج بهدست آمده به شرح زیر است: (به تصویر صفحه مراجعه شود) براساس روابط بین متغیرهای فوق،مشاهده میشود که میزان سازمانیافتگی بهرهبرداران بخش کشاورزی با ضریب مسیر 55%بیشترین تأثیر را برمیزان تحول در سازمان و مدیریت بخش کشاورزی برجای میگذارد و تغییرات محیط عمومی بخش در درجات بعدی قرار میگیرند.
پیشنهادها باتوجه به مبانی نظری این تحقیق،هماکنون روندهای حرکت در سطح جهانی به سوی تعمیق و توسعه جامعه مدنی و نهادهای آن،مردمی کردن نظام اداری،گسترش مشارکت واقعی اقشار و گروههای مختلف،نهادسازی در بخشهای غیردولتی و سازماندهی و هدایت این نهادها به سمت ایفای نقشهای مؤثر و سازنده در امور مختلف بوده و دولتها میکوشند با رویکردی جامعهمدار (توانمندسازی بهجای خدماترسانی)شهروندان و تشکلهای محلی و سازمانهای مربوط به آنها را به گونهای توانمند و تقویت کنند تا امور مربوط به آنها توسط خود آنها سازماندهی و مدیریت شود."