خلاصة:
هدف: نوشته حاضر سعی دارد تا تبیین کند که خواندن عملی دیالکتیکی است. برای این کار، ضمن اشاره به مفهوم دیالکتیک در دوره باستان و با نگرشی به مفاهیم انسان، جهان، علم، زبان، و فهم، به بحث در مورد شان دیالکتیکی خواندن پرداخته شده است. روش: در نوشته حاضر، رهیافت تحلیل مفهومی بهکار گرفته شده است. این رهیافت که بیشتر در نوشته های تحلیلی و نظری کاربرد دارد، با تحلیل و بررسی آراء و نظرات درباره یک موضوع خاص، نقطه نظر و تفکر خاصی را بهعنوان نقطه عزیمت تحلیل انتخاب میکند و از آن رهگذر، به واکاوی مفهوم و بحث در آن موضوع میپردازد. همچنین برای تبیین مفهوم دیالکتیکی خواندن، از پدیدارشناسی هایدگر و فهم دیالکتیکی گادامر بهعنوان نقطه عزیمت بهره گرفته شده است. یافتهها: از مقایسه عمل خواندن در دوره پیشامدرن و دوره مدرن، چنین برمیآید که خواندن در دنیای امروز امری دوگانه انگار (مبتنی بر تقابل سوژه/ابژه)، تصویرگرا و تکگو است. این در حالی است که نوشته در دوران باستان و قرون وسطی چنین شانی نداشته و بیشتر به آن بهعنوان سخن مولف غایب نگریسته میشد که در غیاب وی باید با گفتههای وی به همسخنی پرداخت و کتاب را هضم نمود. رویکرد تکگویانه نسبت به متن که ارمغان دنیای جدید است، مانع هر گونه فهم و ارتباط صحیح انسان با جهان متن شده است. فهم بهعنوان پیششرط عمل خواندن، واقعهای خارج از اختیار انسان و کنترل روششناسانه است. واقعه خواندن تاریخمند است که ریشه در سنت دارد و از همسخنی و گفتوگوی انسان با متن و امتزاج افق متن و خواننده حاصل میشود. اصالت/ارزش: بداعت نوشته حاضر در گستردن افق معنایی دیگری در مورد عمل خواندن، در شرایطی است که پارادایم روانشناختی، حاکم بر محیط خواندن و عمل خواندن است. امروزه نوشته های بسیاری با عنوان تکنیکهای مطالعه، سنجش مطالعه، روشهای مطالعه و یادگیری، و ... در گوشه و کنار مشاهده میکنیم که کتاب را شیئی تحت انقیاد و کنترل ذهن انسان تلقی میکند و این پیشفرض را میپروراند که با کنترل عمل خواندن به کمک روشی که توصیه می کند، میتوان به فهم دست یافت. در نوشته حاضر استدلال می شود که فهم اساسا با گشودگی، همسخنی و گفتوگو با متن حاصل میشود نه با تفوق و سیادت روششناسانه بر آن.
ملخص الجهاز:
"بنابراین باید پرسید که خواند دارای چه ویژگی تاریخی است؟نسبت عمل خواندن با منطق تفکر مدرن چیست؟نسبت عمل خواندن با رسانۀ خواندن چیست؟چرا اساسا عمل خواندن ارزش بالاتری نستب به گفتوگو کردن یافته است؟چرا رسانۀ کتاب چاپی برای ما تقدسی بیش از رسانههای جدید دارد؟حیث رسانهای کتاب را چگونه باید فهم کرد؟عمل خواندن با ذات انسان چه نسبتی دارد؟ پروس5(2000)در بیان اهمیت یافتن اطلاعات موثق از محیط وب،از زبان والتر کافمن6 به چهار نوع مطالعه اشاره میکند که عبارتند از خواندن تفسیری7،خواند جزمی8،خواندن منفعل9،و خواندن دیالکتیکی.
بنابراین انسان به مثابه وجودی که بین دو نهایت ماده و معنا در صیرورت و سلوک است،تنها با همسخنی با جهان و گشودگی به سوی او میتواند به حقیقت موجودات نایل شود شأن دیالکتیکی زبان سوسور در دورۀ زبان شناسی عمومی خود،به دو ویژگی اصلی نشانههای زبانی(صوت کلمات یا شکل نوشتاری کلمات)اشاره میکند:رابطهای بودن1و افتراقی بودن2.
متون نوشتاری به نوبۀ خود باعث ایجاد زمینۀ انحراف در سخن میگردد اما نظر آن بود که شأن همسخنی و انس و گفتوگو با متن فراموش نشود و (1) one content,multi format متن به عنوان سخن فردی شمرده شود که به دلیل عدم حضورش در حال حاضر و یا عدم امکان همسخنی رودررو در وضع حاضر،کلماتش را برای همسخنی مضبوط کرده است.
همانطور که قبلا ذکر شد،هایدگر مفهوم انسان به مثابه دازاین و نیز مفهوم در جهان بودن انسان را به جای سخن گفتن از فاعل شناسا (به طور خاص انسان)در مقابل متعلق شناخت(سایر موجودات شامل انسان)برگزید و بر این نکته تأکید داشت که انسان موجودی جهانمند است که برای درک و فهم ماهیت اشیاء باید اجازه داد که اشیاء خود بر انسان ظاهر شوند."