ملخص الجهاز:
بلکه به کاربرد خلاّقانۀ زبان در تمام انواع ادبی دلالت دارد؛همچنین در ترجمه، معادل برجستهنمایی به برجستهسازی ترجیح داده شده،و اصطلاحات dednuorgerof و dednuorgerofnu به ترتیب برجستهنما(- عنصری که به چشم برجسته مینماید)و غیر برجستهنما ترجمه شده است؛پیشزمینه در مقابل اصطلاح dnuorgerof و پسزمینه در مقابل اصطلاح dnuorgkcab به کار رفته است.
مسئلۀ نخست،به عنوان مقدّمۀ تحقیق،عبارت است از اینکه: بین گسترۀ6زبان شاعرانه و گسترۀ زبان معیار،و بین جایگاه این دو در کلّ قلمرو سیستم یک زبان،چه رابطهای وجود دارد؟آیا زبان شاعرانه گونهای خاص از زبان معیار است،یا خود شکلی مستقل است؟در جواب باید گفت که زبان شاعرانه،تمام فرمهای یک زبان&%18107DAKG181G% مشخّص را،از نظر واژگانی و نحوی و غیره،که چه بسا از دورههای گوناگون سیر آن زبان حاصل شده،در اختیار دارد،و از آنها بهره میجوید.
حال پرسش این است که دستیابی به حدّاکثر برجستهنمایی در زبان شاعرانه چگونه ممکن میشود؟شاید تصوّر شود که کمیت در این امر دخیل است؛یعنی برجستهنمایی بیشترین تعداد عناصر زبانی،و شاید برجستهنمایی تمام آنها با هم.
پس تمهیداتی که زبان شاعرانه را به حدّاکثر برجستهنمایی میرساند،وابسته به چیزی غیر از کمیت عناصر برجستهنماست،و آن عبارت از یکدستی و سیستماتیک بودن ماهیت برجستهنممایی است.
به عبارت دیگر،گاه ممکن است عنصری که در چارچوب هنجارهای زبان معیار برجستهنما محسوب میشود،در یک اثر ادبی فاقد برجستهنمایی باشد؛از آن رو که با هنجارهای تراز ادبی خودکارشده،همخوانی دارد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) بدین ترتیب،پسزمینهای که در ورای اثری ادبی مشاهده میشود،و متشکّل از عناصر غیر برجستهنمامیی است که در برابر عمل برجستهنمایی مقاومت میورزند،دو قسم است:هنجار زبان معیار،و تراز زیباییشناسی سنّتی.