ملخص الجهاز:
"با آنکه نزدیکش شده بودم و خط خط نشاط و شادمانی را در چهرهاش میدیدم باز هم متوجه من نبود،با کلامی متزلزل و بیمزده که سخن دو دوست یا دو همکار را قطع میکردم،گفتم: "ببخشید آقا!"آن چهره شاد،آن دهان پرخنده و آن خطوط باز چهره اندک اندک تغییر کرد و زمانی که به طرف من روی گرداند دیگر نه از آن چهره خندان خبری بود و نه از آن لبان گشاده که اکنون برهم فشرده میشد و خطوط چهرهاش جهت معکوس به خود گرفته بود،بیاختیار گامی به عقب نشسته و تکرار کردم:"ببخشید آقا دنبال کتاب...
به نوشتهها خیره شدم،گویا عنوان کتابی به فارسی بر آن نقش بسته بود،ولی من در طلب یک کتاب به زبان انگلیسی بودم و آنچه روی آن برگه نوشته شده بود،ربطی به کتابی که استاد دستور ترجمه بخشهایی از آن را داده بود، نداشت،دیگر برگههای آن کشو را پس و پیش کردم از آنها نیز چیزی درنیافتم،به سراغ کشوهای دیگر رفتم،همه به یک شکل بود و کمکی به حل معما نمیکرد."