ملخص الجهاز:
"و اما اندیشمندان این خط در این دورهیعنی قبل از مشروطه،بعد از آنکه علما وآزادیخواهان و رجال صالح فهیم به ماهیتاصلی تفکر آنها واقف شدند و مخصوصابعد از آنکه بزرگترین متفکر آنان-میرزاملکم خان-متوجه شد که چهرۀمنفعتطلبش برای بسیاری آشکار شدهاست،احساس خطر کرده،دامنۀفعالیتهای خود را به عرصۀ فرهنگیمنتقل کرده و بیشترین تلاش خود را رویجریانسازیهای گستردۀ فکری متمرکزساخت و از آن زمان تا مدتی سایر انجمنهانیز دیگر به طور علنی عضوگیری نکرده،بلکه انجمنهای سری تشکیل دادند.
عینعبارات دولتآبادی چنین است: «نباید فراموش کرد حکومت روحانینمایان را در این مملکت؛که به نام قداستروحانی،خودشان را اولی به تصرف دراموال و اغراض،بلکه نفوس خلقمیدانستند و با همه چیز ملت بازیمیکردند،به حدی که بیداران ملت-کهآنها را در اقلیت کاملی نگه داشتند-درفشار و تهدید دائمی آنها بودند و عقبماندن ایران از فاضلۀ تمدن دوران،دوقسمت از سه قسمت بار گناهش به دوشآن شیادان از خدا بیخبر بود.
» نتیجه با توجه به مطالب فوق باید گفت در تاریخایران و چه در هشتاد سال اول بعد ازجنگهای ایران و روس و چه در دورۀ دومآن،یعنی از مشروطه تا امروز،فقط دو خطفکری وجود نداشته است،بلکه جریان وتفکر عمیقتری هم وجود داشته که ارتجاعنبوده اما ترقی را هم با همۀ لوازمش چشمو گوش بسته نپذیرفته و امکان نقد و اجتهادو انتخاب برای خود قائل بوده است و اگربه حوزههای فکری دیگر نظر میافکنده ومسائل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را باآن حوزهها تطبیق میداده،فقط از اینجهت بوده است که مشکلات را حل کند نهاینکه بر مشکلات بیفزاید."