ملخص الجهاز:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) «مکبث یا مرگساری (این مرد خونآلود کیست؟ «یان کوت» آن دستگاه شکوهمند1 msinahceM dnarG نمایشنامه«ریچارد سوم»شاید حتی با درندهخوییبیشتر،در مکبث اندر کار و کوشش است.
لیکن در مکبث این چرخش قتلدارای منطق یک دستگاه نیست بلکه بیشتریادآور دستگاهی است با کیفیت یک کابوسترسآور بالنده.
مکبث:اگر این کار باید انجام شود،زمان آن که رسید،همانگاه خوب است باشتاب دستبکار شد:اگر آدمکشینتیجهای بیخطر میداشت...
(پ /2ص 2) مکبث بخاطر همطراز ساختن خود با دنیاییکه در آن قتل بالقوه و بالفعل هستی دارد آدمکشته است.
یک کابوس فقط به این دلیل هولناک استکه پایانی ندارد: «این شب بقدری طولانی است کههرگز روز را باز نمییابد» (پ /4ص 3) این شبی که مکبث را فراگرفته ژرف استو ژرفتر میشود.
مکبث دارای نیروی تخیلعظیمی است و از همان لحظۀ قتل اول نظیرهمان پرسشهایی برای او طرح میشود کهبرای ریچارد سوم مطرح است.
مکبث بعد از قتل دانکنمیگوید: «برای شناختن کاری که کردهام،بهترمیبود خود را نمیشناختم» (پ /2ص 2) مکبث تشخیص میدهد که این وجود پیشاز آنکه واقعی باشد صوری است،زیرانمیتواند بپذیرد و دنیایی که در آن بسرمیبرد پایدار است.
(پ /5ص 7) مکبث بدنبال نخستین جنایت،که هماناقتل دانکن بود،بدینباور رسیده بود کهمرگ میتواند بسی زود فرارسد،با بسیدیر: «اگر ساعتی پیش از این کار مرده بودم،عمری پاک را سپری کرده بودم»(پ /2ص 2) اینک مکبث میداند که مرگ چیزی راتغییر نمیدهد،و نمیتواند تغییر دهد،اومیداند که مرگ بدرستی همچون زندگینامعقول drusbA است،نه کمتر،نه بیشتر.
برای نخستینبار است که مکبث هراسندارد: «کموبیش طعم ترس را از یاد بردهام» (پ /5ص 5) دیگر چیزی ترسآور وجود ندارد."