خلاصة:
یورش غزها به خراسان در دوره سنجردرسال 548ق، ازمهم ترین وقایعی است که راویان و گزارشگران هر کدام از زاویه خاصی بدان نگریسته و زوایای دید متنوعی را تولید کرده اند. این مقاله برای درک وتبیین اصالت ودقت درامر واقع روایت های واقعه غز، ازشاخص های روش تحلیل انتقادی روایت، بهره گرفته است تا نقش راوی،زاویه دید، تبار وریشه، زمان و مکان را در روایت های تاریخی نشان دهد، تاخواننده تاریخ بااستفاده ازاینروش نقد، معرفت لازم برای شناخت روایت هایی باشهرت روایی ومتواتر کسب نماید. هفده روایات مورد بررسی این پژوهش برگرفته ی سه سنخ از منابع یعنی تاریخ نگارانه، شاعرانه و منشیانه است.پژوهش حاضر نشان می دهدبه رغم آن کهاین روایاتپسینی از ناحیه قوم مغلوب هستند، اما به نوعینمایان گر دوری تاریخ نگاری دوره سلجوقی از درباری بودن و همچنین تایید اثر عوامل درون ساختاری ـ از جمله سلطان ـ در این شکست می باشند.
The incursion of Guz into Khurasan in 548 AH is one of the important events which narrators and reporters had regarded it in special point of view and in various aspects. This article used the parameters of methods for critical - analysis of narrative in order to understand and depict the originality and accuracy of the narratives related to the Guz event. The aim of this article is to depict the role of narrator، his point of view، descent and origin، time and place in historical narratives. Therefore، the reader of history gains the knowledge for understanding famous narratives. Seventeen narratives which have been studied in this article have chosen from three branches of sources: historical، poetic and literary. The present article shows that although these are narratives from the past of defeated nation، they obviously embody the distance between Seljuk historiography from being courtly and approve the influence of inter-structure factors - such as Sultan - in this failure.
ملخص الجهاز:
مطالعات تاريخ فرهنگي ؛ پژوهش نامه ي انجمن ايراني تاريخ سال سوم، شمارهي دوازدهم ، تابستان ١٣٩١، صص ٥١ـ٢٥ تحليل انتقادي روايت هاي واقعه يورش غز به خراسان (سال ٥٤٨ق ) * اسماعيل حسن زاده چکيده يورش غزها به خراسان در دوره سنجردر سال ٥٤٨ق ، از مهم ترين وقايعي اسـت که راويان و گزارشگران هر کدام از زاويه خاصي بدان نگريسـته و زوايـاي ديـد متنوعي را توليد کردهاند.
اين مقاله براي درک و تبيين اصالت و دقت در امر واقع روايت هاي واقعه غز، از شاخص هاي روش تحليل انتقادي روايـت ، بهـره گرفتـه است تا نقش راوي، زاويه ديد، تبار و ريشه ، زمـان و مکـان را در روايـت هـاي تاريخي نشان دهد، تا خواننده تاريخ با استفاده از ايـن روش نقـد، معرفـت لازم براي شناخت روايت هايي با شهرت روايي و متواتر به دست آورد.
اين روايت ها را مي توان با توجه بـه نوع رويکرد، به سه دسته کلي تاريخ نگارانه ، شاعرانه و منشيانه دسته بنـدي کـرد: نخسـت ؛ گزارشهاي شاعرانه ؛ انوري و خاقاني و دوم گزارش منشيانه ؛ وطـواط، کـه ايـن دسـته از منابع ، ويژگي هاي خاصي دارند و در اين نوشتار از نظر ساختار و محتوي تبيـين خواهنـد شد.
٢. جامع التواريخ ، صص ٣٤٩ـ٣٣٨؛ همداني نام چند امير را نيز به فهرست نيشابوري افزوده اسـت کـه در هيچ يک از روايت هاي متقدم و متاخر اين اسامي ذکر نمي شود.
تصوير سنجر در اين روايت ، بيش از ساير روايت ها دچار تعارض شده است ، اما هم جهتي هاي بيشـتري در کل روايات ديده مي شود.