خلاصة:
هر اثر هنری تجسم ایده هنرمند و دارای صورتی محسوس است که از حقیقتی به نام هنر نشأت می گیرد. در نگرش سنتی، حقیقت مستقل از اندیشه و موجودیت آدمی در آینه وجود آدمیان متجلی می شد. منشا اثر هنری در این نگرش، تجلی محسوس حقیقتی بود که زیبایی از جلوه های اصیل آن به شمار می رفت. هنر و زیبایی که امری قدسی و ملکوتی است پیوندی ذاتی با یکدیگر داشته و هنرمند در اثر هنری خویش وجوه استعلایی آن را آشکار می کرد. هر اثر هنری، تجسم امکانات بالقوه زیبایی ای است که هنرمند با معرفتی شهودی آن را انشاء می کند. جلوه های بی انتهای حقیقت و زیبایی و هنر، عرصه بی کرانی از صورت های ممکن را پیش روی هنرمند می گشود و هنرمندان با ظرفیت های متنوع و در مراتب شهود حقیقت زیبایی و ادراک عرفانی اثر قدسی و معنوی، صور متنوع هنری را می آفریدند. هستی هنرمند با هستی جهان، مطابقت داشت. هستی ای که متمثل در وجود آدمی بود و به عالم انسانی، هویت و کنش خلاقه می بخشید. با گسست انسان از عالم، عالم انسانی نیز ماهیتی دیگرگون یافت. انکار حقیقت، نخستین مولود چنین گسستی بود. ذهنیت و اندیشه انسان به عنوان «سوژه شناسی» اصالت یافت و رجوع و صدق هر چیزی معطوف به این سوژه شد. سوژه ای ناپایدار که جهان را در حد « ابژه» تقلیل داد و خویش را تنها موجود و حقیقت یقینی یافت که ملاک هر گونه فهم و شناختی است. هنر و هنرمند و اثر هنری در این ذهنیت جدید، ماهیت و نسبتی دیگرگون یافتند و این نسبت جدید، منشاء تحقق اثر هنری قرار گرفت. صورت های جدید، زیبایی خویش را از فرایندهای احساسات و سلیقه های فردی هنرمندان کسب می کنند. هیچ ایده واحد (یا حقیقتی واحد) در زیباشناسی هنر وجود ندارد. مدرنیته با نفی تفکر زیبا شناسانه ای که در «سنت هنری» شکل گرفته بود، زیباشناسی جدید را که منشاء آن فردیت و احساسات فردی هنرمند و مخاطب بود، رقم زد. تکثرات فرایندهای متفاوت و احساسات متقابل به صورت هنری جدید شکل دادند و منشا آثار هنری، معطوف به احساسات متزاحم و متنافی گردید و اصل وحدت، جایگاه خویش را در هنر به کثرات ناسازگاری داد که صورت های ناسازه هنر دوران جدید، محصول آنند.
rtistic impression is the ~ artist's objective idea، which is rooted in the "Reality of ArC.
In the traditional view، the art's reality was independent from both "thought" and "human existence".
There fore، any piece of art، in this view، is the manifestation of the reality because art and aesthetics have Divine identity which is presented through artists in tuition.
Fragmentation of the human from the world in the modern era has changed this concept competently.
In modern way of thinking the separated human thought (subject) is done to understand the world (object). As a result،the modern art is related into the individualistic feelings as well as style. This has led into changing of the unity into diversity throng which the unacceptable images of the art are emerged.
ملخص الجهاز:
"لیکن همین خواست ( که کل نقاشی مدرن را در بر نمی گیرد) مبتنی بر نفسی بودنی (subjectivity) است که زیبا شناسی اثر را تعیین می کند و به « صورت نقاشی» تعیین می بخشد؛ با این وصف هیچ محدودیتی برای تحقق صورت هایی که لفظ هنر به آنها اطلاق می شود وجود ندارد و هر چیز ی می تواند به عنوان اثر نقاشی ( یا اثر هنری ) تولید یا ساخته شود.
حدوث صورت های هنری در طی تاریخ مستمر و متنوع است و این استمرار و تنوع و خلاقیت های هنری و ابداعات و نو آوری های مورد بحث در هنر و امکان تحقق صورت های جدید هنری، از اصل مشترکی، که همان حقیقت هنر است، نشات می گیرند زیرا با نفی چیزی به نام ذات و حقیقت هنر برای قضاوت و داوری در مورد آثاری که با لفظ هنر از آن یاد می شود باید نسبی گرایی و فقدان قطعیت هر چیزی را ملاک قضاوت و داوری قرار داد.
در پایان، ذکر چند نمونه از صورت های هنری دوران پسامدرن این نکته را مورد تاکید قرار می دهد که هیچ وحدت و حقیقتی در آثار هنری عصر حاضر نمی تواند ظهور داشته باشد و اگر چنین موضع رادیکالی را بخواهیم تعدیل کنیم به این نتیجه می رسیم که بسیاری از آثاری که بر آنها نام هنر اطلاق میشود، دارای ماهیتی همگون نیستند و در حقیقت نوعی بروز احساسات و اعتراضات و اعمال جنون آمیز ناشی از عوامل اجتماعی ای است که فرد و جامعه را با خود و یکدیگر درگیر کرده است."