Abstract:
نوشتار پیش رو، با بیان مقدمه و مفهومشناسی واژگان کلیدی همچون سنت، استخلاف و مهدویت آغاز میشود. بیان شاخصههای سنت الهی مانند قطعیت، ابدیت و تخلفناپذیری، بخش بعدی نوشتار را به خود اختصاص داده است. تقسیمبندی سنتهای الهی به مطلق و مقید، اصلی و فرعی، و فردی و اجتماعی، بخش سوم بحث را تشکیل میدهد. در بخش چهارم به تبیین استخلاف و کیفیت رابطۀ آن با مهدویت پرداخته شده است و در ادامه به دلایل توجیهی ارتباط استخلاف با مهدویت _ که مهمترین بحث این تحقیق است _ توجه شده و مستندات این ارتباط از سه منظر آیات، روایات و عقل توجیه میشود؛ یعنی در بیان دلایل توجیهی ارتباط استخلاف با مهدویت، علاوه بر آیات و روایات پرشماری که در منابع دینی آمده، عقل و دلایل عقلی نیز به این مسئله ورود پیدا کرده و از منظر حکمت الهی به اثبات استخلاف و رابطۀ آن با مهدویت پرداخته است.
This paper begins with expression of an introduction and conceptualization of key words such as tradition، Mahdaviyyat and Caliphate. Explanation of features of God’s tradition like sureness، eternity and infrangibility are mentioned in the next part of the paper. Classification of God’s traditions to absolute، and bound، main and subsidiary، individual and social traditions forms the 3rd part of this article. In the 4th part، appointing a successor and its relation with Mahdaviyyat has been clarified. In the section that follows this، explanatory reasons of relationship between the concept of appointing someone a successor with Mahdaviyyat are discussed that is the most important discussion of this research. The evidence that has been noted in this paper of this relation is explained from 3 views of Ayat، Hadiths and The Wisdom. That is، further to the explanation of descriptive reasons of relation of appointing a successor with Mahdaviyyat، and numerous Ayats، and Hadiths، also the wisdom، mentioned in religious resources، wisdom and intellectual reasons were entered in this subject as well in proving (the necessity of) appointing a successor and its relation with Mahdaviyyat، which has been explained from theology view.
Machine summary:
استخلاف به معنای عام، از نظر معنا مطلق بوده و هیچ قیدی آن را همراهی نمیکند و با خلیفگی انسان با شاخصههای گوناگون همچون اسلام و غیر اسلام، ایمان و غیر ایمان و صالح و غیر صالح سازگار است که در واقع در اینجا اصل انسان و ماهیت او ملاک عمل است و نکته مهم اینکه این نوع خلیفةالله بودن انسان همیشه با رویکرد وجودی و تکوینی توجیه میشود (جوادی آملی، 1388الف: ج3، 49).
(بقره: 30) ولی استخلاف به معنای خاص _ که مقید به وصف ایمان، تقوا و عمل صالح است _ تنها شامل حال انسانهای مؤمن، پرهیزکار و صالح شده که در فرجام تاریخ بشر با ظهور منجی عالم بشریت، وارثان و حاکمان زمین میگردند و این نوع استخلاف، بر خلاف نوع اول همیشه با رویکرد تشریعی توجیه میشود (همو).
البته باید در نظر داشت که در کنار این سنت، سنت امدادرسانی و تأییدات غیبی خداوند _ که در مواقع لزوم برای یاری انسانهای پاک و مصلح به اجرا درمیآید _ تحت الشعاع واقع نمیشود، بلکه هر گاه انسان به وظایف خویش نسبت به تکالیف الهی عمل کرده و با انجام اعمال صالح در این مسیر گام جدی بردارند، آن سنت امداد نیز به اجرا درخواهد آمد؛ چنانکه در قرآن آمده است: (یا أیها الذین آمنوا إن تنصروا الله ینصرکم و یثبت أقدامکم(؛ (محمد: 7) ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر [آیین] خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد.